دلم کمی کودکی میخواهد....
دلم کمی کودکی میخواهد....
از همان روزهای زندگی
رنگ و بویی دیگری داشت،
روزهایی که نشستن دانه برف کوچکی پشت پنجره ی خانه، دلیلی برای خنده ها و قهقهه زدنهایمان میشد.
همان روزهایی که پاییز با راه رفتن بر روی برگهای خشک شده و صدای خش خش انها می شناختیم،
نه قدم زدنهای تنهایی و اشکهای زیر باران....
روزهایی که بزرگترین حسرتمان پشت ویترین اسباب بازی فروشی جا خوش کرده بود، نه حسرتی که این روزها در ویترین خانه ی دیگری ست...
دلم همان روزها را میخواهد
#فانتزی
از همان روزهای زندگی
رنگ و بویی دیگری داشت،
روزهایی که نشستن دانه برف کوچکی پشت پنجره ی خانه، دلیلی برای خنده ها و قهقهه زدنهایمان میشد.
همان روزهایی که پاییز با راه رفتن بر روی برگهای خشک شده و صدای خش خش انها می شناختیم،
نه قدم زدنهای تنهایی و اشکهای زیر باران....
روزهایی که بزرگترین حسرتمان پشت ویترین اسباب بازی فروشی جا خوش کرده بود، نه حسرتی که این روزها در ویترین خانه ی دیگری ست...
دلم همان روزها را میخواهد
#فانتزی
۳.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸