p28
ویو ته
داشتم میرفتم دنبال ات تو راه بودم که یه شماره ناشناس بهم زنگ زد
+: سلام آقای کیم؟
ته: بله خودمم
+: تسلیت میگم پدرتون فوت کرده
ته: ببخشید؟؟؟ متوجه منظورتون نشد...
+: متاسفانه پدرتون فوت شده.
ته: سریع خودمو میرسونم
+: باشه ممنون
....
ویو ات
کلاسم تموم شد میخواستم با اوپا برم بیرون شام بخوریم یهو تهیونگو دیدم که با سرعت خودشو رسون سمت من
ات: اوپا چیشده مگه نگفتی جلوی در دانشگاه منتظرم میـ... ها چرا گریه میکنی
ته: ات منو ببخش
ات: چرا
ته: من نتونستم به قولم عمل کنم
ات: چه قولی؟ اوپا بگو چیشده
ته: نتونستم مامان و بابا رو برات نگه دارم گفتم که نمیزارم یه اتفاق واست چند بار اتفاق بی افته
ات: بابا... نگو که.. اوپا...
... رسیدن بیمارستان بوسان
ته : پسر آقای کیم هستم
+: بله تسلیت میگم
ات: چرا بابام مرد چرا... اون که سالم بود
ته: ات اروم باش حالت بد میشه
+: انگار در حالت مستی با سرعت زیاد تو جاده رانندگی میری چون دیروقت بوده کسی تو جاده نبود و ایشون به جدول خیابون برخورد میکنن
ببخشید ناراحت کننده نوشتم فردا پارت بعد رو میزارم شب خوش کیوتا
داشتم میرفتم دنبال ات تو راه بودم که یه شماره ناشناس بهم زنگ زد
+: سلام آقای کیم؟
ته: بله خودمم
+: تسلیت میگم پدرتون فوت کرده
ته: ببخشید؟؟؟ متوجه منظورتون نشد...
+: متاسفانه پدرتون فوت شده.
ته: سریع خودمو میرسونم
+: باشه ممنون
....
ویو ات
کلاسم تموم شد میخواستم با اوپا برم بیرون شام بخوریم یهو تهیونگو دیدم که با سرعت خودشو رسون سمت من
ات: اوپا چیشده مگه نگفتی جلوی در دانشگاه منتظرم میـ... ها چرا گریه میکنی
ته: ات منو ببخش
ات: چرا
ته: من نتونستم به قولم عمل کنم
ات: چه قولی؟ اوپا بگو چیشده
ته: نتونستم مامان و بابا رو برات نگه دارم گفتم که نمیزارم یه اتفاق واست چند بار اتفاق بی افته
ات: بابا... نگو که.. اوپا...
... رسیدن بیمارستان بوسان
ته : پسر آقای کیم هستم
+: بله تسلیت میگم
ات: چرا بابام مرد چرا... اون که سالم بود
ته: ات اروم باش حالت بد میشه
+: انگار در حالت مستی با سرعت زیاد تو جاده رانندگی میری چون دیروقت بوده کسی تو جاده نبود و ایشون به جدول خیابون برخورد میکنن
ببخشید ناراحت کننده نوشتم فردا پارت بعد رو میزارم شب خوش کیوتا
۳.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.