پارت ۱۲:)
من : معلومه که باید دوسش داشته باشی
جونگ کوک : چرا اینجوری میکنی چرا اینجوری شدی؟
من : اون بهت میگفت عزیزم و تو مثل من باهاش برخورد میکردی من چه فرقی با اون دارم
جونگ کوک : تو
من : من چی هاااا
جونگ کوک : تو عشق منی
من : همین! منم میتونم حرف بزنم مهم عمله اصلا بهم ثابت کردی که دوسم داری؟
جونگ کوک : میخوای چی کار کنم؟
من : هیچی به زندگیت برس من اضافیم
جونگ کوک : بس کن
من : اگه برات مهم بودم همون موقع که یونا ازت خواست باهات بخوابه قبول نمیکردی میدونی وقتی قبول کردی من چه حالی شدم؟
جونگ کوک : چون قبول کردم دلیل نمیشه دوست نداشته باشم
من : دلیل میشه شاید دوسم داشته باشی اما فقد در حد دوست
جونگ کوک : واقعا فک کردی فقد در این حد دوست دارم؟؟؟
من : فک نکردم خودت نشونم دادی
من : من همیشه تو زندگی همه اضافی بودم...هق تو زندگی..هق.. تو هم اضافیم هق
جونگ کوک : تو تو زندگی من اضافه نیستی تو کل زندگی منی!
من : بازم حرفای الکی هه
رفتم بالا و کتمو برداشتم و رفتم پایین
من : از زندگیت میرم بیرون تا شاد باشی
جونگ کوک : تو چی میگییییییی کجا میریییییی وایسااا
سریع رفتم بیرون اشکام همین جوری میریخت جونگ کوک داشت دنبالم میکرد و بعد چند کوچه گمم کرد
من : هق هق من هق چرا انقدر بد بختم هق مامان بابا هق کجایین دلم براتون تنگ شدههههه چرا منو ول کردین هق چرا هیچ کس هق هق منو دوس نداره چرا هق همیشه اضافیم داداشی دلم برات تنگ شده هق چرا رفتی منو تو اینجا تنها گذاشتی هق مگه نمیگفتی همیشه مراقبتم پس کوش هااااااون یکی داداشی که رفته آمریکا و هق اصلا براش مهم نیست من هق اینجا تنهام
جونگ کوک
همه کوچه ها رو دنبالش کردم نبود
جونگ کوک : چرا فک میکنی من دوست ندارم هااااااااا
جونگ کوک : مگه بهم نگفتی دوست دارم پس چرا رفتی مگه نگفتی من خانم خونتم اگه صدامو میشونی بهم بگو
کل خیابانارو گشتم نبود برگشتم خونه رفتم اتاق ا.ت نشستم رو تخت روتختی مورد علاقش بود
جونگ کوک : اصلا چرا دارم براش گریه میکنم اون که رفته
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
جونگ کوک : چرا اینجوری میکنی چرا اینجوری شدی؟
من : اون بهت میگفت عزیزم و تو مثل من باهاش برخورد میکردی من چه فرقی با اون دارم
جونگ کوک : تو
من : من چی هاااا
جونگ کوک : تو عشق منی
من : همین! منم میتونم حرف بزنم مهم عمله اصلا بهم ثابت کردی که دوسم داری؟
جونگ کوک : میخوای چی کار کنم؟
من : هیچی به زندگیت برس من اضافیم
جونگ کوک : بس کن
من : اگه برات مهم بودم همون موقع که یونا ازت خواست باهات بخوابه قبول نمیکردی میدونی وقتی قبول کردی من چه حالی شدم؟
جونگ کوک : چون قبول کردم دلیل نمیشه دوست نداشته باشم
من : دلیل میشه شاید دوسم داشته باشی اما فقد در حد دوست
جونگ کوک : واقعا فک کردی فقد در این حد دوست دارم؟؟؟
من : فک نکردم خودت نشونم دادی
من : من همیشه تو زندگی همه اضافی بودم...هق تو زندگی..هق.. تو هم اضافیم هق
جونگ کوک : تو تو زندگی من اضافه نیستی تو کل زندگی منی!
من : بازم حرفای الکی هه
رفتم بالا و کتمو برداشتم و رفتم پایین
من : از زندگیت میرم بیرون تا شاد باشی
جونگ کوک : تو چی میگییییییی کجا میریییییی وایسااا
سریع رفتم بیرون اشکام همین جوری میریخت جونگ کوک داشت دنبالم میکرد و بعد چند کوچه گمم کرد
من : هق هق من هق چرا انقدر بد بختم هق مامان بابا هق کجایین دلم براتون تنگ شدههههه چرا منو ول کردین هق چرا هیچ کس هق هق منو دوس نداره چرا هق همیشه اضافیم داداشی دلم برات تنگ شده هق چرا رفتی منو تو اینجا تنها گذاشتی هق مگه نمیگفتی همیشه مراقبتم پس کوش هااااااون یکی داداشی که رفته آمریکا و هق اصلا براش مهم نیست من هق اینجا تنهام
جونگ کوک
همه کوچه ها رو دنبالش کردم نبود
جونگ کوک : چرا فک میکنی من دوست ندارم هااااااااا
جونگ کوک : مگه بهم نگفتی دوست دارم پس چرا رفتی مگه نگفتی من خانم خونتم اگه صدامو میشونی بهم بگو
کل خیابانارو گشتم نبود برگشتم خونه رفتم اتاق ا.ت نشستم رو تخت روتختی مورد علاقش بود
جونگ کوک : اصلا چرا دارم براش گریه میکنم اون که رفته
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
۵۱.۴k
۳۱ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.