P4
ویو کوک
دیدم آت داره سرفه میکنه تازه حرف دکتر رو یادم افتاد آروم بلندش کردم و نشوندم رو پاهام وبغلش کردم و موهاشو نوازش کردم
+آروم باش عشقم باشه
_با..باشه
_چیزی که نشد
+نه عزیزم نگران نباش
_باش
+بریم شهر بازی
_مگه الان بازه؟
+اره ساعت تازه ۹
_بریم
آت رو گذاشتم رو صندلی خودش شروع کردم به روندن بعد ۱۰ مین رسیدیم آروم پیاده شدم و رفتم سمت در آت و اونم براش باز کردم که دیدم....
___________________
نترسید این دفعه اتفاق بدی نمیوفته😂
شرط پارت بعد
۵ لایک
۸کامنت
۱ فالور
دیدم آت داره سرفه میکنه تازه حرف دکتر رو یادم افتاد آروم بلندش کردم و نشوندم رو پاهام وبغلش کردم و موهاشو نوازش کردم
+آروم باش عشقم باشه
_با..باشه
_چیزی که نشد
+نه عزیزم نگران نباش
_باش
+بریم شهر بازی
_مگه الان بازه؟
+اره ساعت تازه ۹
_بریم
آت رو گذاشتم رو صندلی خودش شروع کردم به روندن بعد ۱۰ مین رسیدیم آروم پیاده شدم و رفتم سمت در آت و اونم براش باز کردم که دیدم....
___________________
نترسید این دفعه اتفاق بدی نمیوفته😂
شرط پارت بعد
۵ لایک
۸کامنت
۱ فالور
۶.۸k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.