نجاتم دادی! پارت۳
فردا صبح*
از زبان ویکا*
زییینگگگگگ....زینگگگگگ*(صدای ساعت)
اه،لعنتی،خوابم میاد.
امروز باید برم مافیا.
از زبان نویسنده*
ویکا با سرعت از روی تخت بلند شد و رفت اماده شد،صبحونه خورد و رفت سمت مافیا.
دم در ساختمان اصلی مافیا*
مامور محافظ ساختمون:بله؟با کسی کار دارین.
ویکا:بله با ناکاهارا چویا کار داشتم.
مامور:بزارید ازشون....
چویا:بزار بره تو.
ویکا برگشت و چویا رو دید.
ویکا تند حرف زد:سلام.
مامور:بله،بفرمائید.
چویا و ویکا وارد ساختمون شدن*
توی اسانسور*
چویا:با من چیکار داری؟
ویکا:هیچ کار.
چویا:پس چرا.....
ویکا یکم سرخ شد:به خاطر اینکه اینجا غیر از تو کسی رو نمیشناختم.
چویا تک خنده ای کرد.
ویکا داد زد:ساکت باش.
رسیدن داخل اتاق موری*
موری:خوشحالم دوباره میبینمت ویکا چان.
ویکا:ممنون
موری با لبخند:تو قرار از این به بعد زیر دست چویا باشی.
چویا:چییییی؟؟؟؟
موری جدی:همین که گفتم،هدیه ورودت رو هم بعدا چویا بهت میده.
ویکا:هدیه ورود؟
موری:اینجا وقتی استخدام میشی،کسی که معرفیت کرده باید بهت یه چیزی از خودش بده.
چویا با داد:مگه من معرفیش کردم؟؟؟؟؟
موری با لبخند:تو گفتی به درد میخوره.
چویا:هااااااا.
موری:از الان میتونی کارتو شروع کنی،مرخصید.
چویا و ویکا تعظیم کوتاهی کردن:با اجازه
و از اتاق خارج شدن.
از زبان ویکا*
زییینگگگگگ....زینگگگگگ*(صدای ساعت)
اه،لعنتی،خوابم میاد.
امروز باید برم مافیا.
از زبان نویسنده*
ویکا با سرعت از روی تخت بلند شد و رفت اماده شد،صبحونه خورد و رفت سمت مافیا.
دم در ساختمان اصلی مافیا*
مامور محافظ ساختمون:بله؟با کسی کار دارین.
ویکا:بله با ناکاهارا چویا کار داشتم.
مامور:بزارید ازشون....
چویا:بزار بره تو.
ویکا برگشت و چویا رو دید.
ویکا تند حرف زد:سلام.
مامور:بله،بفرمائید.
چویا و ویکا وارد ساختمون شدن*
توی اسانسور*
چویا:با من چیکار داری؟
ویکا:هیچ کار.
چویا:پس چرا.....
ویکا یکم سرخ شد:به خاطر اینکه اینجا غیر از تو کسی رو نمیشناختم.
چویا تک خنده ای کرد.
ویکا داد زد:ساکت باش.
رسیدن داخل اتاق موری*
موری:خوشحالم دوباره میبینمت ویکا چان.
ویکا:ممنون
موری با لبخند:تو قرار از این به بعد زیر دست چویا باشی.
چویا:چییییی؟؟؟؟
موری جدی:همین که گفتم،هدیه ورودت رو هم بعدا چویا بهت میده.
ویکا:هدیه ورود؟
موری:اینجا وقتی استخدام میشی،کسی که معرفیت کرده باید بهت یه چیزی از خودش بده.
چویا با داد:مگه من معرفیش کردم؟؟؟؟؟
موری با لبخند:تو گفتی به درد میخوره.
چویا:هااااااا.
موری:از الان میتونی کارتو شروع کنی،مرخصید.
چویا و ویکا تعظیم کوتاهی کردن:با اجازه
و از اتاق خارج شدن.
۴.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.