عشق مجدد پارت 3
#فردا
رزی با عجله پاشد که بره سرکار سریع رفت و رسید
سلام اااقا ببخشید دیر ش ش شد
عیبی نداره برو بشین
همون روز جیمین رفت اون شرکت پیش برادرش (مدیر اون شرکت برادر جیمین بوده)
رزی جیمینو دید
هی ت ت تو اینجا چیکار میکنی برو بیرون
جیمین خندید
مگه باید از تو اجازه بگیرم اینجا شرکت.....
برادرش صداش زد
هی جیمین اینجا چیکار میکنی
خب همینطوری اومدم
خودت با دوستاتو ورادر برو بیرون
اما
برو بهت. میگم
باشه
جیمین رفت بیرون
ببخشید اقا ای ای این کی بود
برادرمه!!!!!!!
برادر!!!!!!!!!!
اره خب
اها ب ب باشه
رزی خیلی ناراحت بود چون باید هرکاری جیمین میگف انجام میداد چون برادر مدیر شرکت بود
ای خدااااا الان باید ه ه هرکاری اون میگه انجام بدم
مدیر شرکت اسمش سان بود
سان پروژه جدید و خطرناکی داشت و مجبور بود از رزی بخواد اینکارو انجام بده تا مطمئن شه رزی یه ادم دست و پا چلفتی نیست........
رزی با عجله پاشد که بره سرکار سریع رفت و رسید
سلام اااقا ببخشید دیر ش ش شد
عیبی نداره برو بشین
همون روز جیمین رفت اون شرکت پیش برادرش (مدیر اون شرکت برادر جیمین بوده)
رزی جیمینو دید
هی ت ت تو اینجا چیکار میکنی برو بیرون
جیمین خندید
مگه باید از تو اجازه بگیرم اینجا شرکت.....
برادرش صداش زد
هی جیمین اینجا چیکار میکنی
خب همینطوری اومدم
خودت با دوستاتو ورادر برو بیرون
اما
برو بهت. میگم
باشه
جیمین رفت بیرون
ببخشید اقا ای ای این کی بود
برادرمه!!!!!!!
برادر!!!!!!!!!!
اره خب
اها ب ب باشه
رزی خیلی ناراحت بود چون باید هرکاری جیمین میگف انجام میداد چون برادر مدیر شرکت بود
ای خدااااا الان باید ه ه هرکاری اون میگه انجام بدم
مدیر شرکت اسمش سان بود
سان پروژه جدید و خطرناکی داشت و مجبور بود از رزی بخواد اینکارو انجام بده تا مطمئن شه رزی یه ادم دست و پا چلفتی نیست........
۳۵.۸k
۰۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.