فیک جیهوپ
فیک جیهوپ
پارت۳۷
_______________
یه خدمتکار دیدم. تاحالا ندیده بودمش اگه خدمتکار جدید استخدام میکردن به من میگفتن.
در اتاق و باز کردم. ارباب و گذاشتن رو تخت.
(دکتر بیچاره هم که مرد انقد اومد عمارت رفت تو فیک من باید بهش بعد این فیک یه مرخصی بدم😂)
دکتر اومد ارباب و معاینه کرد.
&نبضش کند میزنه هنوز دکتر؟
£راستش الان ارباب تو کما هستن.
&چی چرا مگه آدم بیوفته تو اب میره کما دکتر مطمئنی
£بله مطمئنم .
یعنی چی چرا اینجوری شد حال ارباب.
&امکان بهوش اومدن ارباب چقدره
£نمیدونم شاید ۱۰ درصد شاید ۹۰ درصد معلوم نمیشه.
علائم حیاتیش تغییر میکنه.
&میشه تو عمارت بمونه و بیمارستان نره.
£آره اگه دستگاه هارو به عمارت بیاریم میشه.
&پس همین الان برو و دستگاه هارو بیار تا حالشون بدتر از این نشده
£بله چشم
&به کسی هم نگو ارباب چی شده.
£باشه
از اتاق اومدم بیرون رفتم سمت اتاق ات.
رفتم تو که دیدم هنوز بیهوشه
وایستادم بالا سرش. امیدوارم وقتی ارباب بهوش بیاد ات رو ببخشه و قبول کنه که ات مقصر نیست.
"²⁰ روز بعد"
"ات"
الان بیست روزه که به دستور خاتون تو اتاق حبسم کردن. خاتونی که اول گفت من همچین کاری نکردم اما الان وقتی فهمیده حامله ام فک میکنه بچه از هوپی نیس.
آخرین دیداری که با مکس داشتم گفت هوپی تو کماست.
الان یعنی حالش چطوره خوبه یا نه بهوش اومده.
چرا رفته کما.
هزارتا چرا تو ذهنم هست اما برای هیچ کدوم جوابی ندارم.
برای بار هزارم خودم و رسوندم به دستشویی و هرچی که از صب خورده بودم و نخورده بودم رو بالا اوردم
از دستشویی اومدم بیرون و نشستم رو مبل پاهامو جمع کردم تو شکمم و بغض کردم. حالم خیلی بد بود کاش الان هوپی بود بغلم میکرد. یعنی قراره سرنوشت بچه ام چی بشه...فکرم درگیر بود که در باز شد و....
_________________
اگه دیر به دیر میزارم بخاطر اینه که وقتم کمه...:(
ولی سعی میکنم فردا بزارم پارت بعد رو🥰
پارت۳۷
_______________
یه خدمتکار دیدم. تاحالا ندیده بودمش اگه خدمتکار جدید استخدام میکردن به من میگفتن.
در اتاق و باز کردم. ارباب و گذاشتن رو تخت.
(دکتر بیچاره هم که مرد انقد اومد عمارت رفت تو فیک من باید بهش بعد این فیک یه مرخصی بدم😂)
دکتر اومد ارباب و معاینه کرد.
&نبضش کند میزنه هنوز دکتر؟
£راستش الان ارباب تو کما هستن.
&چی چرا مگه آدم بیوفته تو اب میره کما دکتر مطمئنی
£بله مطمئنم .
یعنی چی چرا اینجوری شد حال ارباب.
&امکان بهوش اومدن ارباب چقدره
£نمیدونم شاید ۱۰ درصد شاید ۹۰ درصد معلوم نمیشه.
علائم حیاتیش تغییر میکنه.
&میشه تو عمارت بمونه و بیمارستان نره.
£آره اگه دستگاه هارو به عمارت بیاریم میشه.
&پس همین الان برو و دستگاه هارو بیار تا حالشون بدتر از این نشده
£بله چشم
&به کسی هم نگو ارباب چی شده.
£باشه
از اتاق اومدم بیرون رفتم سمت اتاق ات.
رفتم تو که دیدم هنوز بیهوشه
وایستادم بالا سرش. امیدوارم وقتی ارباب بهوش بیاد ات رو ببخشه و قبول کنه که ات مقصر نیست.
"²⁰ روز بعد"
"ات"
الان بیست روزه که به دستور خاتون تو اتاق حبسم کردن. خاتونی که اول گفت من همچین کاری نکردم اما الان وقتی فهمیده حامله ام فک میکنه بچه از هوپی نیس.
آخرین دیداری که با مکس داشتم گفت هوپی تو کماست.
الان یعنی حالش چطوره خوبه یا نه بهوش اومده.
چرا رفته کما.
هزارتا چرا تو ذهنم هست اما برای هیچ کدوم جوابی ندارم.
برای بار هزارم خودم و رسوندم به دستشویی و هرچی که از صب خورده بودم و نخورده بودم رو بالا اوردم
از دستشویی اومدم بیرون و نشستم رو مبل پاهامو جمع کردم تو شکمم و بغض کردم. حالم خیلی بد بود کاش الان هوپی بود بغلم میکرد. یعنی قراره سرنوشت بچه ام چی بشه...فکرم درگیر بود که در باز شد و....
_________________
اگه دیر به دیر میزارم بخاطر اینه که وقتم کمه...:(
ولی سعی میکنم فردا بزارم پارت بعد رو🥰
۹.۵k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.