پروانه کوچولو
✨️🦋پروانه کوچولو🦋✨️
✨️🦋 پارت ۲🦋✨️
سنا: چی تهیونگ: خیلی حرف میزنی برو بگیر بخواب سنا: من همینجا بیدار میمونم حواسم بهت هست فکر نکن بخاطر چی فقط بهت اعتماد ندارم دست به چیزی نزنی اوکی تهیونگ: خوبه بایر بگم دزد نیستم و اینکه اگر دزدم باشم چیزه باارزشی هم نداری من بخوام بدزدم سنا: من به این با ارزشی نمیبینی تهیونگ: تو دیگه از منم خودشیفته تری سنا: گگگگگگ تهیونگ: شببب بخیرررر سنا: شب بخیر
🩶ویو تهیونگ🩶
هه اون کوچولو تا تونست خودش رو بیدار نگه داشت ولی نتونست و خوابید به حرفم گوش نکرده بود سرشو گذاشته بود رو میز و خوابیده بود محوش شده بودم خیلی خوشگل بود هوووففف ولش بابا چیزی که زیاده دختر تاره این خیلی زبون داره
✨️🌒پرش زمانی به صبح🌒✨️
✨️🦋ویو سنا🦋✨️
وقتی صبح از خواب بیدار شدم تهیونگ نبود انگار رفته بود وایسا ببینم به ساعت نگاه کردم ساعت ۷ بود فقط ۱ ساعت وقت داشتم برای رسیدن به مدرسه امروز روز اول بود و خیلی بد میشد اگر دیر میکردم سریع از جام بلند شدم رفتم حموم بعد موهامو شونه کردم یونی فرم مدرسه رو پوشیدم (اسلاید بعد) راه افتادم به سمت مدرسه رسیدم رفتم تو که با بورام مواجه شدم پریدم بغلش باهم رفتیم به کلاس و دیدم که بورام رفت کنار ی پسر نشست بورام: شرمنده سنا معلم جاهامونو مشخص کرده من مجبورم اینجا پیش لئو بشینم سنا: عیبی نداره مهم نیست و گفت بورام: سنا جای تو کنار ایلیاس اونجا و به آخر کلاس اشاره کرد منم رفتم نشستم بعد چند دقیقه ی پسر اومد کنارم نشست انگار همون ایلیا بود بی توجه سرمو گذاشتم رو میز که اونم همین کارو کرد ایلیا: نمیخوای خودتو معرفی کنی سنا: فکر نکنم برات مهم باشه ایلیا: میبینی که هست ...ادامه دارد حمایت فراموش نشه🦋✨️
✨️🦋 پارت ۲🦋✨️
سنا: چی تهیونگ: خیلی حرف میزنی برو بگیر بخواب سنا: من همینجا بیدار میمونم حواسم بهت هست فکر نکن بخاطر چی فقط بهت اعتماد ندارم دست به چیزی نزنی اوکی تهیونگ: خوبه بایر بگم دزد نیستم و اینکه اگر دزدم باشم چیزه باارزشی هم نداری من بخوام بدزدم سنا: من به این با ارزشی نمیبینی تهیونگ: تو دیگه از منم خودشیفته تری سنا: گگگگگگ تهیونگ: شببب بخیرررر سنا: شب بخیر
🩶ویو تهیونگ🩶
هه اون کوچولو تا تونست خودش رو بیدار نگه داشت ولی نتونست و خوابید به حرفم گوش نکرده بود سرشو گذاشته بود رو میز و خوابیده بود محوش شده بودم خیلی خوشگل بود هوووففف ولش بابا چیزی که زیاده دختر تاره این خیلی زبون داره
✨️🌒پرش زمانی به صبح🌒✨️
✨️🦋ویو سنا🦋✨️
وقتی صبح از خواب بیدار شدم تهیونگ نبود انگار رفته بود وایسا ببینم به ساعت نگاه کردم ساعت ۷ بود فقط ۱ ساعت وقت داشتم برای رسیدن به مدرسه امروز روز اول بود و خیلی بد میشد اگر دیر میکردم سریع از جام بلند شدم رفتم حموم بعد موهامو شونه کردم یونی فرم مدرسه رو پوشیدم (اسلاید بعد) راه افتادم به سمت مدرسه رسیدم رفتم تو که با بورام مواجه شدم پریدم بغلش باهم رفتیم به کلاس و دیدم که بورام رفت کنار ی پسر نشست بورام: شرمنده سنا معلم جاهامونو مشخص کرده من مجبورم اینجا پیش لئو بشینم سنا: عیبی نداره مهم نیست و گفت بورام: سنا جای تو کنار ایلیاس اونجا و به آخر کلاس اشاره کرد منم رفتم نشستم بعد چند دقیقه ی پسر اومد کنارم نشست انگار همون ایلیا بود بی توجه سرمو گذاشتم رو میز که اونم همین کارو کرد ایلیا: نمیخوای خودتو معرفی کنی سنا: فکر نکنم برات مهم باشه ایلیا: میبینی که هست ...ادامه دارد حمایت فراموش نشه🦋✨️
۲۲.۰k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.