*پارت نهم*
_دلت میاد بدون من بری خوشگذرونی؟
+اتفاقا بدون تو خیلیم خوش میگذره جاتم اصن خالی نیس
_منم میام
+نمیاییییییی
_میامممممم
+نمیایییییییی
_میامممممممم
÷خفه شیددددددددد
ساکت شدیم و به مامان نگاه کردیم
÷با برادرت چند روز برین سفر
+ولی مامان
÷همین ک گفتم وگرنه خبری از سفر نیس
+مامانننننن
چیزی نگفت و با یه چشمک به هوسوک ازمون دور شد
هوسوک بیچاره کپ کرده بود و مطمئناً مغزش درگیر چشمک مامان بود
+من.....با تو برم سفر؟
_مگه من چمه؟ دخترا آرزوشونه یه دقیقه با من حرف بزنن
+برو بابا... اخه کی دلش میخواد با کله ک**یری مثل تو حرف بزنه؟
_دوستات....همشون رو من کراشن
+من فقط یه دوستِ دختر دارم اونم سه میه...اگرم منظورت بکیونگ و سونگ مینه اونا گِ**ی نیسن داوشم
_اینقد بهم نگو داداش اوکی؟
+نُو
کلافه دستشو توی موهاش کشید و به سمت اتاق من رفت
+هویییییییی....کدوم گوری میری؟اونجا اتاق منه
_میخوام پیشت بخوابم
+برو تو اتاق خودت
ابروهاشو انداخت بالا
_نوچ...من امشب پیش تو میخوابم
+تو ک میگفتی لگدام شکمتو سوراخ کرده
_میخوام سوراخ کنه مشکلیه؟
+نه فقط نرو تا خودم بیام
چشاشو ریز کرد
_چرا اونوقت
لبخند بیخیالی زدم
+چون اونجا چیزایی میبینی ک نباید و خودت از خجالت میای بیرون
_عه؟اتفاقا من عاشق این چیزام
+راحت باش
ویو هوسوک:
پوزخندی زدم و در اتاقو باز کردم
همه چیز عادی بود
_ک**ص میگفت
پتو رو از روی تخت برداشتم و با سو**تینای رنگارنگ ا.ت مواجه شدم
_جاننننننن
یکیشو برداشتم و از لای در نشونش دادم
_ا.تتتتتتتتت
+ها
_این یکی چقد خوشگله
+قابلتو نداره عشقم...میخوای برات تن بزنم ببینی چطوره؟
با شنیدن کلمه "عشقم" احساس سرخوشی بهم دست داد
سرمو هم بردم بیرون
_خجالت نمیکشی؟
+خجالت؟ تو بعد از ۱۵ سال هنوز منو نمیشناسی؟
_هوممم...ولی شاید پیش من خجالت بکشی
+آخرین بار تو خجالت کشیدی و رفتی بیرون
_پس بیا
کنارم زد...
اومد تو و درو بست
+ولی من فقط جلوی پارتنرم از اینا میپوشم
_پس من میشم پارتنرت
+محاله
_چرا محاله؟
+خب...چون تو داداشمی
_من داداشت نیستم
+اصلا این حرفات چه معنی میده؟
_خدای من...تو نمیفهمی؟
+چیو؟
_احساسمو
+خب
_چی خب؟
+ادامه بده دیگه اَه... چه احساسی داری؟
_من...من
+تو چی؟؟؟؟؟ د بنال دیگه
چشمامو بستم و خیلی سریع به زبونش آوردم
_من دوست دارم
+منم دوست دارم عزیزم
_نه اون چیزی ک تو فکر میکنی
+منظورت چیه؟
_من تورو به عنوان خواهرم نمیبینم ا.ت
+هوسوک...
_تو اونشب منو بو**سیدی و-
+منننن؟؟؟؟ من به گور پدرم خندیدم
_بزار حرفمو بزنم
+اها بگو
_اونشب مست بودی و منو بو**سیدی...
بعد از جشن تمام مدت اون صحنه چشمام بود...بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم فهمیدم ک تو برام بیشتر از یه خواهر کوچولوی منحرفی...
+اتفاقا بدون تو خیلیم خوش میگذره جاتم اصن خالی نیس
_منم میام
+نمیاییییییی
_میامممممم
+نمیایییییییی
_میامممممممم
÷خفه شیددددددددد
ساکت شدیم و به مامان نگاه کردیم
÷با برادرت چند روز برین سفر
+ولی مامان
÷همین ک گفتم وگرنه خبری از سفر نیس
+مامانننننن
چیزی نگفت و با یه چشمک به هوسوک ازمون دور شد
هوسوک بیچاره کپ کرده بود و مطمئناً مغزش درگیر چشمک مامان بود
+من.....با تو برم سفر؟
_مگه من چمه؟ دخترا آرزوشونه یه دقیقه با من حرف بزنن
+برو بابا... اخه کی دلش میخواد با کله ک**یری مثل تو حرف بزنه؟
_دوستات....همشون رو من کراشن
+من فقط یه دوستِ دختر دارم اونم سه میه...اگرم منظورت بکیونگ و سونگ مینه اونا گِ**ی نیسن داوشم
_اینقد بهم نگو داداش اوکی؟
+نُو
کلافه دستشو توی موهاش کشید و به سمت اتاق من رفت
+هویییییییی....کدوم گوری میری؟اونجا اتاق منه
_میخوام پیشت بخوابم
+برو تو اتاق خودت
ابروهاشو انداخت بالا
_نوچ...من امشب پیش تو میخوابم
+تو ک میگفتی لگدام شکمتو سوراخ کرده
_میخوام سوراخ کنه مشکلیه؟
+نه فقط نرو تا خودم بیام
چشاشو ریز کرد
_چرا اونوقت
لبخند بیخیالی زدم
+چون اونجا چیزایی میبینی ک نباید و خودت از خجالت میای بیرون
_عه؟اتفاقا من عاشق این چیزام
+راحت باش
ویو هوسوک:
پوزخندی زدم و در اتاقو باز کردم
همه چیز عادی بود
_ک**ص میگفت
پتو رو از روی تخت برداشتم و با سو**تینای رنگارنگ ا.ت مواجه شدم
_جاننننننن
یکیشو برداشتم و از لای در نشونش دادم
_ا.تتتتتتتتت
+ها
_این یکی چقد خوشگله
+قابلتو نداره عشقم...میخوای برات تن بزنم ببینی چطوره؟
با شنیدن کلمه "عشقم" احساس سرخوشی بهم دست داد
سرمو هم بردم بیرون
_خجالت نمیکشی؟
+خجالت؟ تو بعد از ۱۵ سال هنوز منو نمیشناسی؟
_هوممم...ولی شاید پیش من خجالت بکشی
+آخرین بار تو خجالت کشیدی و رفتی بیرون
_پس بیا
کنارم زد...
اومد تو و درو بست
+ولی من فقط جلوی پارتنرم از اینا میپوشم
_پس من میشم پارتنرت
+محاله
_چرا محاله؟
+خب...چون تو داداشمی
_من داداشت نیستم
+اصلا این حرفات چه معنی میده؟
_خدای من...تو نمیفهمی؟
+چیو؟
_احساسمو
+خب
_چی خب؟
+ادامه بده دیگه اَه... چه احساسی داری؟
_من...من
+تو چی؟؟؟؟؟ د بنال دیگه
چشمامو بستم و خیلی سریع به زبونش آوردم
_من دوست دارم
+منم دوست دارم عزیزم
_نه اون چیزی ک تو فکر میکنی
+منظورت چیه؟
_من تورو به عنوان خواهرم نمیبینم ا.ت
+هوسوک...
_تو اونشب منو بو**سیدی و-
+منننن؟؟؟؟ من به گور پدرم خندیدم
_بزار حرفمو بزنم
+اها بگو
_اونشب مست بودی و منو بو**سیدی...
بعد از جشن تمام مدت اون صحنه چشمام بود...بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم فهمیدم ک تو برام بیشتر از یه خواهر کوچولوی منحرفی...
۳۰.۹k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.