پارت ۴ ازدواج اجباری
پارت ۴ ازدواج اجباری
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد رفتم پایین صبحونه بخورم بعد برم مدرسه
& صبح بخیر
_ صبح همه بخیر .سرد.
مادرت. دخترم غذا تو بخور بعد تا هیونجین ببرت مدرسه
_ با کاوان میرم
پدرت. چرا انقدر با این کاوان میگردی
_ الان گیرت رو منه
پدرت. درست حرف زدن بلند نیستی
پدرش. هی داداش مثله بچه دوساله ای ها
پدرت. اخه نگاه ترز حرف زدنشو
_ میخوای واقعیت رو بدونی
مادرت. ا/ت بسه دخترم
& ا/ت بیا کششنده
پدرت. بزار بگه ببینم
_ انقدر توی بچگی و الان اذابم دادی دیگه پدرم هم نبمیبینمت فکنم فقط هیونجین بچت بود .سرد و بغض.
پدرت. ا/ت ....
_ میرم لباس بپوشم و اماده شم برم
ادمینتون: ا/ت لباس پوشید و رفت پایین که بره بیرون و رفت بیرون کاوان هم امد دنبالش و باهم رفتن مدرسه دوی راه ا/ت ماجرا ها رو تعریف میکنه و میگه پدربزرگش این حرف ها رو زده
و میرسن مدرسه
و رفتن داخل کلاس
# یعنی واقعا باید با اون عوضی ازدواج کنی
_ کصخل شدی معلومه نه
# پس چی میگی مشنگ
_ یعنی ارع ولی من نمیخوام یعنی اجازه نمیدم
# افرین
ویو کاوان
اگر ا/ت ازدواج کنه من سکته میکم پس بهش زودتر پیشنهاد دوستی میدم بعد ازدواج
ادمینتون: مدرسه تموم میشه و هیونجین میره دنبال ا/ت و میبرش خونه
_ سلام .سرد.
مادر و پدر شوگا. سلام
× سلام
مادرت. سلام دخترم غذا میخوری
_ نه مامانی
پدرت. سلام
_ دخترم بابا بزرگت امروز همه مونو دعوت کرد خونش
_ خنده . باشه
پدرت. چرا میخندی
_ دلیلشو بعدن میفهمی
ویو ا/ت
رفتم اتاقم الان ساعت 2 بود و ساعت 6 دعوت بودیم اول یه نوبت آرایشگا برای ناخنام گرفتم بعد اماده شدم ( عکس میزارم ) بعد رفتم آرایشگاه ناخنامو درست کردم بعد رفتم خونه ساعت 4 بود سری رفتم حمام بعد امدم بیرون موهامو خشک کردم بعد لباس پوشیدم و ارایش کردم ( عکس میزارم ) رفتم پایین که بریم
& اووو ببین خواهر چه کرده
× عن بود عن تر شد
_ به نظرم نظر نده چون لیاقتم این نیست
مادرش. بسه بچه ها زشته
_ با ماشین کی میریم
پدرت. عمو و زن عمو میرن و شوگا با ماشین خودش میره بعد شماهم با ما میایین
_ نه
مادرت. یعنی چی
_ هیونجین با ماشین خودش میره منم باهاش میرم
& چرا
_ تو راه میفهمی
پدرت. بگین ما هم بدونیم
_ اگر خواهر برادری نبود بهت میگفتم
پدرش. بریم
پدرت. بریم
ویو ا/ت
با ماشین هیونجین رفتیم
_ یه نقشه دارم
& چیه
_ من میدونم که بابابزرگ بی دلیل مارو دعوت نمیکنه حتما برای ازدواج منو شوگاع
& شک نکن
_ من میگم قرار با یکی ازدواج کنم
& کی
_ کاوان
& اگر بابا ازش بپرسه
_ به کاوان گفتم
& چی گفت
_ اوکی داده
& باشه
ویو کاوان
ا/ت بهم زنگ زد و گفت میخواد من بجای دوست پسرش که قرار باهاش ازدواج کنم قرار بگیرم منم قبول کردم
ویو ا/ت
رسیدیم و رفتیم تو و نشستیم
شرط۱۷:«لایک
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد رفتم پایین صبحونه بخورم بعد برم مدرسه
& صبح بخیر
_ صبح همه بخیر .سرد.
مادرت. دخترم غذا تو بخور بعد تا هیونجین ببرت مدرسه
_ با کاوان میرم
پدرت. چرا انقدر با این کاوان میگردی
_ الان گیرت رو منه
پدرت. درست حرف زدن بلند نیستی
پدرش. هی داداش مثله بچه دوساله ای ها
پدرت. اخه نگاه ترز حرف زدنشو
_ میخوای واقعیت رو بدونی
مادرت. ا/ت بسه دخترم
& ا/ت بیا کششنده
پدرت. بزار بگه ببینم
_ انقدر توی بچگی و الان اذابم دادی دیگه پدرم هم نبمیبینمت فکنم فقط هیونجین بچت بود .سرد و بغض.
پدرت. ا/ت ....
_ میرم لباس بپوشم و اماده شم برم
ادمینتون: ا/ت لباس پوشید و رفت پایین که بره بیرون و رفت بیرون کاوان هم امد دنبالش و باهم رفتن مدرسه دوی راه ا/ت ماجرا ها رو تعریف میکنه و میگه پدربزرگش این حرف ها رو زده
و میرسن مدرسه
و رفتن داخل کلاس
# یعنی واقعا باید با اون عوضی ازدواج کنی
_ کصخل شدی معلومه نه
# پس چی میگی مشنگ
_ یعنی ارع ولی من نمیخوام یعنی اجازه نمیدم
# افرین
ویو کاوان
اگر ا/ت ازدواج کنه من سکته میکم پس بهش زودتر پیشنهاد دوستی میدم بعد ازدواج
ادمینتون: مدرسه تموم میشه و هیونجین میره دنبال ا/ت و میبرش خونه
_ سلام .سرد.
مادر و پدر شوگا. سلام
× سلام
مادرت. سلام دخترم غذا میخوری
_ نه مامانی
پدرت. سلام
_ دخترم بابا بزرگت امروز همه مونو دعوت کرد خونش
_ خنده . باشه
پدرت. چرا میخندی
_ دلیلشو بعدن میفهمی
ویو ا/ت
رفتم اتاقم الان ساعت 2 بود و ساعت 6 دعوت بودیم اول یه نوبت آرایشگا برای ناخنام گرفتم بعد اماده شدم ( عکس میزارم ) بعد رفتم آرایشگاه ناخنامو درست کردم بعد رفتم خونه ساعت 4 بود سری رفتم حمام بعد امدم بیرون موهامو خشک کردم بعد لباس پوشیدم و ارایش کردم ( عکس میزارم ) رفتم پایین که بریم
& اووو ببین خواهر چه کرده
× عن بود عن تر شد
_ به نظرم نظر نده چون لیاقتم این نیست
مادرش. بسه بچه ها زشته
_ با ماشین کی میریم
پدرت. عمو و زن عمو میرن و شوگا با ماشین خودش میره بعد شماهم با ما میایین
_ نه
مادرت. یعنی چی
_ هیونجین با ماشین خودش میره منم باهاش میرم
& چرا
_ تو راه میفهمی
پدرت. بگین ما هم بدونیم
_ اگر خواهر برادری نبود بهت میگفتم
پدرش. بریم
پدرت. بریم
ویو ا/ت
با ماشین هیونجین رفتیم
_ یه نقشه دارم
& چیه
_ من میدونم که بابابزرگ بی دلیل مارو دعوت نمیکنه حتما برای ازدواج منو شوگاع
& شک نکن
_ من میگم قرار با یکی ازدواج کنم
& کی
_ کاوان
& اگر بابا ازش بپرسه
_ به کاوان گفتم
& چی گفت
_ اوکی داده
& باشه
ویو کاوان
ا/ت بهم زنگ زد و گفت میخواد من بجای دوست پسرش که قرار باهاش ازدواج کنم قرار بگیرم منم قبول کردم
ویو ا/ت
رسیدیم و رفتیم تو و نشستیم
شرط۱۷:«لایک
۱۷.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.