پارت ششم🌑🌙
پارت ششم🌑🌙
۶
your name 🌑🌙
ا.ت:همش با خودم می گفتم یعنی اونا کین؟تا وقتی که پدر با داد به سمتشون رفت.
&:کاااررررررر توووووووو بودددددددد
مری ببین نزار خودم دست به کار شم
مری:تو نمی تونی هیچ کاری کنی حالا هم
حکومت رو به دختر دومت واگذار کن
ا.ت:چی؟دختر دوم؟
مری:اوه من خودمو معرفی نکردم من مادرتم
ا.ت:دارییییی دروغ میگیریم اون مردهههههه
اون زنده نیست*با گریه و عربده*
مری:حالا که زندم
&:مری همین الان گورتو گم کنننن
مری:تا به نیاگا*اسم از خود من دراوردی*
حکومت و واگذار نکنی من جاییی نمیرمم
اون دختره ا.ت حق اینو نداره که ملکه شه
ا.ت:توی شک بودم چرا مادری که منو ندیده باید اینقدر با من بد باشه یا وایسا من یه خواهر دارم نمیفهمم نمیتونم این وضع و تحمل کنم*تو ذهنش*
از اونجا رفتم بیرون که تهیونگ هم همراهم اومد من با گریه بهش گفتم
ا.ت:چرا میای دنبالممم؟
تهیونگ:میدونم ناراحتی و همینطور توی شک اما همه چیز درست میشه قول میدم *بعدش بغلش کرد*
و بعد......
۶
your name 🌑🌙
ا.ت:همش با خودم می گفتم یعنی اونا کین؟تا وقتی که پدر با داد به سمتشون رفت.
&:کاااررررررر توووووووو بودددددددد
مری ببین نزار خودم دست به کار شم
مری:تو نمی تونی هیچ کاری کنی حالا هم
حکومت رو به دختر دومت واگذار کن
ا.ت:چی؟دختر دوم؟
مری:اوه من خودمو معرفی نکردم من مادرتم
ا.ت:دارییییی دروغ میگیریم اون مردهههههه
اون زنده نیست*با گریه و عربده*
مری:حالا که زندم
&:مری همین الان گورتو گم کنننن
مری:تا به نیاگا*اسم از خود من دراوردی*
حکومت و واگذار نکنی من جاییی نمیرمم
اون دختره ا.ت حق اینو نداره که ملکه شه
ا.ت:توی شک بودم چرا مادری که منو ندیده باید اینقدر با من بد باشه یا وایسا من یه خواهر دارم نمیفهمم نمیتونم این وضع و تحمل کنم*تو ذهنش*
از اونجا رفتم بیرون که تهیونگ هم همراهم اومد من با گریه بهش گفتم
ا.ت:چرا میای دنبالممم؟
تهیونگ:میدونم ناراحتی و همینطور توی شک اما همه چیز درست میشه قول میدم *بعدش بغلش کرد*
و بعد......
۲.۵k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.