حاكمي به مردمش گفت:
حاكمي به مردمش گفت:
صادقانه مشكلات را بگوييد.
حسنك بلند شد و گفت:
گندم و شير كه گفتی چه شد؟
مسكن چه شد؟ كار چه شد؟
حاكم گفت:ممنونم كه مرا آگاه كردی
همه چيز درست ميشود
يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد
كسی چيزی نگفت؛
كسی نگفت گندم و شير چه شد؛
كار و مسكن چه شد!
از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت:
حسنك چه شد؟!
صادقانه مشكلات را بگوييد.
حسنك بلند شد و گفت:
گندم و شير كه گفتی چه شد؟
مسكن چه شد؟ كار چه شد؟
حاكم گفت:ممنونم كه مرا آگاه كردی
همه چيز درست ميشود
يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد
كسی چيزی نگفت؛
كسی نگفت گندم و شير چه شد؛
كار و مسكن چه شد!
از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت:
حسنك چه شد؟!
۷۸۳
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.