فیک کوک از مافیا متنفرم. 17 Part
آقای جانگ مین تو اتاق عمله و ات داره عملش میکنه تنها کسایی که بیرون اتاق عمل منتظرن یونا و سوزی هستن هییون و جینا خونن در واقع هییون اصلا نخواست بیاد و ات به جینا گفت که نیاد جونگ سوک یه جایی مشغول عیاشی و جونگ کوک تو اتاق ات نشسته عمل دو ساعته تموم شد و ات از اتاق عمل اومد بیرون تعجب کرد که چرا پسراش نیستن
یونا:شوهرم چطوره
ات:عمل خوب بود میبریمش بخش ولی باید بهوش بیاد که بتونم جواب قطعی بدم
ایشون خیلی وقته بیماری دارن میدونستین
یونا:نه نمیدونستم
ات: میخواین ببینینش
یونا:اره
ات به پرستار میگه یونا رو ببرن
ات:سوزی پسرا کجان
سوزی:هییون خونست و جونگ سوک رو نمیدونم
ات:کوک چی
سوزی:اینجا بود ولی رفت
ات:شماره جونگ سوک رو داری
سوزی:اره
ات:بده من
ات:الو کجایی
سوک:ات تویی به تو چه
ات:کجایی مردک
سوک:بار......
ات:سوزی جونگ سوک باره هرطور شده فردا میاریش اینجا
سوزی:نمیتونم
ات:جونگ سوک عاشقته تو باید جرئتت رو بیشتر کنی ازش نترس باشه برو
ات
زنگ زدم به جینا
ات:الو جینا
جینا:بله دکتر
ات:هییون کجاس
جینا:تو اتاقشه فکر کنم داره گیم میزنه
ات:فردا اونو بیار بیمارستان
جینا:دکتر من چطور
ات:فهمیدی بای
ات
پدر بیمارستانه ولی پسرا نیستن کوک کجاست
کوک ویو
تو اتاق ات دارم ول میچرخم کشوهاشو قفسه ها رو میگردم تا وقت بگذره تو یکی از کشو ها یه پاکت نامه پیدا کردم روش نوشته واسه عشقم از طرف کیه یعنی خواستم بازش که کنم ات اومد سریع گذاشتمش تو جیبم
ات:چه غلطی میکنی
کوک:من
ات: نباید پیش پدرت باشی
ات دست کوک رو میگیره که برن ولی کوک دستش رو پس پیرنه
کوک:نمیام
ات:چرا
کوک:ببین ات تو چیزی در مورد ما نمیدونی دخالت نکن
ات:هرچی ام باشه اون پدرته و الان به اینکه شما بهش امید زندگی بدین نیاز داره جونگ کوک اون بیماری قلبی داره پرونده شو چک کردم سه ساله این بیماری رو داره و هر تلاس که دکترا کردن بی فایده بود
کوک:چی
ات:شاید بهوش نیاد اصلا واگه بیادم بیشتر از چند ماه زنده نیس برو پیشش
کوک:ات تو زندگی من دخالت نکن به تو ربطی ندارع
کوک داشت میرفت که ات دستش رو میگیره
ات:میدونستم بی رحمی ولی نه اینقدر
کوک ات رو با شدت پرت میکنه سر ات میخوره به میز و زخم میشه ولی کوک بی توجه بهش میره
جینا ویو
دکتر یه دستور داده ولی الان من با این چیکار کنم رفتم اتاقش و در زدم
هییون:کیه
یونا:شوهرم چطوره
ات:عمل خوب بود میبریمش بخش ولی باید بهوش بیاد که بتونم جواب قطعی بدم
ایشون خیلی وقته بیماری دارن میدونستین
یونا:نه نمیدونستم
ات: میخواین ببینینش
یونا:اره
ات به پرستار میگه یونا رو ببرن
ات:سوزی پسرا کجان
سوزی:هییون خونست و جونگ سوک رو نمیدونم
ات:کوک چی
سوزی:اینجا بود ولی رفت
ات:شماره جونگ سوک رو داری
سوزی:اره
ات:بده من
ات:الو کجایی
سوک:ات تویی به تو چه
ات:کجایی مردک
سوک:بار......
ات:سوزی جونگ سوک باره هرطور شده فردا میاریش اینجا
سوزی:نمیتونم
ات:جونگ سوک عاشقته تو باید جرئتت رو بیشتر کنی ازش نترس باشه برو
ات
زنگ زدم به جینا
ات:الو جینا
جینا:بله دکتر
ات:هییون کجاس
جینا:تو اتاقشه فکر کنم داره گیم میزنه
ات:فردا اونو بیار بیمارستان
جینا:دکتر من چطور
ات:فهمیدی بای
ات
پدر بیمارستانه ولی پسرا نیستن کوک کجاست
کوک ویو
تو اتاق ات دارم ول میچرخم کشوهاشو قفسه ها رو میگردم تا وقت بگذره تو یکی از کشو ها یه پاکت نامه پیدا کردم روش نوشته واسه عشقم از طرف کیه یعنی خواستم بازش که کنم ات اومد سریع گذاشتمش تو جیبم
ات:چه غلطی میکنی
کوک:من
ات: نباید پیش پدرت باشی
ات دست کوک رو میگیره که برن ولی کوک دستش رو پس پیرنه
کوک:نمیام
ات:چرا
کوک:ببین ات تو چیزی در مورد ما نمیدونی دخالت نکن
ات:هرچی ام باشه اون پدرته و الان به اینکه شما بهش امید زندگی بدین نیاز داره جونگ کوک اون بیماری قلبی داره پرونده شو چک کردم سه ساله این بیماری رو داره و هر تلاس که دکترا کردن بی فایده بود
کوک:چی
ات:شاید بهوش نیاد اصلا واگه بیادم بیشتر از چند ماه زنده نیس برو پیشش
کوک:ات تو زندگی من دخالت نکن به تو ربطی ندارع
کوک داشت میرفت که ات دستش رو میگیره
ات:میدونستم بی رحمی ولی نه اینقدر
کوک ات رو با شدت پرت میکنه سر ات میخوره به میز و زخم میشه ولی کوک بی توجه بهش میره
جینا ویو
دکتر یه دستور داده ولی الان من با این چیکار کنم رفتم اتاقش و در زدم
هییون:کیه
۸.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.