شروع بی پایان
پارت ۹
+شما دیگه کی هستید؟ همون پسری که حرف زد :من مین یونگی هستم یونگی صدام کن. اونیکی پسر :منم کیم سوکجین هستم سوکجین صدام بزن.ته:منو جیمینم که میشناسی منم کیم تهیونگ م تهیونگ صدام کن
هوبی:شما اینجا چیکار میکنید هان . جین:باید از تو اجازه میگرفتم. سرم تموم شد نامی:باشه میریم خونه حرف می زنیم سرم ات تموم شد بریم خونه.
هوپی و شوگا دستمو گرفتن و به ماشین بردن سوار ماشین شدیم و بعد چند دیقه خونه رسیدیم رفتیم داخل و نشستیم رو مبل ته فیلم باز کرد که نگاه کنیم خونه ساکت ساکت بود کسی حرف نمیزد به اینور و اونور نگاه کردم و به گوش نامجون گفتم چرا همه انقدر ساکتن از سکوت گشنم شد نامجون یه لبخند کوچولو زد و گفت یکم دیگه میریم بیرون برای غذا.فیلم تموم شد .نامجون گفت نامی:ات غذا میخواد بریم بیرون؟.بچه ها تایید کردند شوگا و نامجون و من و کوک سوار ماشین یونگی شدیم بقیه هم سوار ماشین هوسوک شدن و رفتیم یه رستوران تا غذا بخوریم
بالاخره پارت جدیدو گذاشتم
+شما دیگه کی هستید؟ همون پسری که حرف زد :من مین یونگی هستم یونگی صدام کن. اونیکی پسر :منم کیم سوکجین هستم سوکجین صدام بزن.ته:منو جیمینم که میشناسی منم کیم تهیونگ م تهیونگ صدام کن
هوبی:شما اینجا چیکار میکنید هان . جین:باید از تو اجازه میگرفتم. سرم تموم شد نامی:باشه میریم خونه حرف می زنیم سرم ات تموم شد بریم خونه.
هوپی و شوگا دستمو گرفتن و به ماشین بردن سوار ماشین شدیم و بعد چند دیقه خونه رسیدیم رفتیم داخل و نشستیم رو مبل ته فیلم باز کرد که نگاه کنیم خونه ساکت ساکت بود کسی حرف نمیزد به اینور و اونور نگاه کردم و به گوش نامجون گفتم چرا همه انقدر ساکتن از سکوت گشنم شد نامجون یه لبخند کوچولو زد و گفت یکم دیگه میریم بیرون برای غذا.فیلم تموم شد .نامجون گفت نامی:ات غذا میخواد بریم بیرون؟.بچه ها تایید کردند شوگا و نامجون و من و کوک سوار ماشین یونگی شدیم بقیه هم سوار ماشین هوسوک شدن و رفتیم یه رستوران تا غذا بخوریم
بالاخره پارت جدیدو گذاشتم
۶.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲