پارت۶(یخی که عاشق خورشید شد)
(یخی که عاشق خورشید شد)
پارت ۶
ا.ت: تو الان چیگفتی؟
با یه حالت مسخره ای گفت:اخبار رو یبار میگن
اصلا حصله بحث کردن حداقل با اینو نداشتم جوابشو ندادم و سرگرم کارم شدم
که دیدم یهو پاشد اومد سر میزم و خم شد و زل زد تو صورتم
وایی یه آدم چقدر میتونه پرو باشه
ا.ت:چته
تهیونگ:قیافه گرفتنتم رو مخه این بچه ها چجوری تو رو تحمل میکنن
وایی نمیفهمیدم قصدش چیه هنوز از راه نرسیده پسر خاله شده
پاشدم از سر میز رفتم جلوش اونم واستاد جلوم
تا جایی که تونستم بهش نزدیک شدم و گفتم:بهتره دوره پر من نپلکی ته هه یونگ(اسمش رو با یه حالت کشیده گفتم)
و بعد از کلاس خارج شدم رفتم داخل حیاط تا باد به صورتم بخوره مغزم نمیکشید رفتم رو یه صندلی نشستم که یکی کنارم نشست
برگشتم دیدم جیمینه ناخوداگاه لبخند رو لبام اومد
برام شیر کاکائو خریده بود میدونست عاشق شیر کاکائو م اون واقعا تو هر موقعیتی حالم رو خوب میکرد
جیمین:بیا این برا توعه
بغلش کردم و گفتم: مرسی پسرر
زنگ خورد رفتیم داخل کلاس .بعد چند ساعت کلاس تموم شد و من راه افتادم رفتم خونه.
پارت ۶
ا.ت: تو الان چیگفتی؟
با یه حالت مسخره ای گفت:اخبار رو یبار میگن
اصلا حصله بحث کردن حداقل با اینو نداشتم جوابشو ندادم و سرگرم کارم شدم
که دیدم یهو پاشد اومد سر میزم و خم شد و زل زد تو صورتم
وایی یه آدم چقدر میتونه پرو باشه
ا.ت:چته
تهیونگ:قیافه گرفتنتم رو مخه این بچه ها چجوری تو رو تحمل میکنن
وایی نمیفهمیدم قصدش چیه هنوز از راه نرسیده پسر خاله شده
پاشدم از سر میز رفتم جلوش اونم واستاد جلوم
تا جایی که تونستم بهش نزدیک شدم و گفتم:بهتره دوره پر من نپلکی ته هه یونگ(اسمش رو با یه حالت کشیده گفتم)
و بعد از کلاس خارج شدم رفتم داخل حیاط تا باد به صورتم بخوره مغزم نمیکشید رفتم رو یه صندلی نشستم که یکی کنارم نشست
برگشتم دیدم جیمینه ناخوداگاه لبخند رو لبام اومد
برام شیر کاکائو خریده بود میدونست عاشق شیر کاکائو م اون واقعا تو هر موقعیتی حالم رو خوب میکرد
جیمین:بیا این برا توعه
بغلش کردم و گفتم: مرسی پسرر
زنگ خورد رفتیم داخل کلاس .بعد چند ساعت کلاس تموم شد و من راه افتادم رفتم خونه.
۷.۸k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱