رز سفید p17
بله......گفتم که بی جنبه ای
هیچکسو نمیشناختی انقدر بی جنبه ای.....
_بخواب دیگه.....بغلم کرد و خوابیدیم....
........
صبح
اومدم جامو عوض کنم که ید درد بدی زیر دلم پیچید و یه آخ بلند گفتم....که جونگکوک بیدار شد....
_درد داری؟
+خ..خیلی زیاد....
_پاشو بریم حموم.....باید تو آب گرم باشی که حالت بهتر بشه.....
بلندم کرد و رفتیم حموم و بعد از یک ساعت در اومدیم.....
+هوفففف...
یه نیم تنه و یه شلوار بلند پوشیدم..... تو آینه به خودم نگاهکردم و برگشتم که دیدن جونگ کوک بهم زل زده.....
_ولی هیکل خوبی داریا....
+گمشو.....مرتیکه هیز...
_(میخنده)
۲هفته گذشت و من علائم بارداری اومده سراغم.....
از خواب بیدار شدیم و داشتیم نیومدیم پایین.....یهو سرم گیج رفت و محکم از نرده گرفتم...جونگکوک از دستم گرفت و گفت
_خوبییی؟
+بریم پایین....رفتیم پایین و با خانم و آقای جئون احوالپرسی کردیم و صبحونه خوردیم ......
×نیمرو هم بخور عزیزم...
+با اسم نیمرو و بوش یه چیزی زیر زبونم رژه رفت و حالت تهوع اومد سراغم......
و فقط میدونم دوییدم سمت دستشویی....
×جونگکوک برو دنبالش ببین چی شد.....
و جونگکوک اومد جلوی در دستشویی
_کارلااا..چقدر رنگ و روت زرد شده!!!
فک کنم بارداری...
و مادر جونگکوک اومد....
×کارلا خوبی.....
بیا این بیبی چکو استفاده کن...
و سرمو تکون دادم....
رفتم استفاده کردم...و خب مثبت بود....
مطمئن بودن باردار بودم
#جین
#رمان
#وانشات
#جیمین
#نامجون
#تهیونگ
#جونگکوک
#یونگی
#جیهوپ
#بی_تی_اس
هیچکسو نمیشناختی انقدر بی جنبه ای.....
_بخواب دیگه.....بغلم کرد و خوابیدیم....
........
صبح
اومدم جامو عوض کنم که ید درد بدی زیر دلم پیچید و یه آخ بلند گفتم....که جونگکوک بیدار شد....
_درد داری؟
+خ..خیلی زیاد....
_پاشو بریم حموم.....باید تو آب گرم باشی که حالت بهتر بشه.....
بلندم کرد و رفتیم حموم و بعد از یک ساعت در اومدیم.....
+هوفففف...
یه نیم تنه و یه شلوار بلند پوشیدم..... تو آینه به خودم نگاهکردم و برگشتم که دیدن جونگ کوک بهم زل زده.....
_ولی هیکل خوبی داریا....
+گمشو.....مرتیکه هیز...
_(میخنده)
۲هفته گذشت و من علائم بارداری اومده سراغم.....
از خواب بیدار شدیم و داشتیم نیومدیم پایین.....یهو سرم گیج رفت و محکم از نرده گرفتم...جونگکوک از دستم گرفت و گفت
_خوبییی؟
+بریم پایین....رفتیم پایین و با خانم و آقای جئون احوالپرسی کردیم و صبحونه خوردیم ......
×نیمرو هم بخور عزیزم...
+با اسم نیمرو و بوش یه چیزی زیر زبونم رژه رفت و حالت تهوع اومد سراغم......
و فقط میدونم دوییدم سمت دستشویی....
×جونگکوک برو دنبالش ببین چی شد.....
و جونگکوک اومد جلوی در دستشویی
_کارلااا..چقدر رنگ و روت زرد شده!!!
فک کنم بارداری...
و مادر جونگکوک اومد....
×کارلا خوبی.....
بیا این بیبی چکو استفاده کن...
و سرمو تکون دادم....
رفتم استفاده کردم...و خب مثبت بود....
مطمئن بودن باردار بودم
#جین
#رمان
#وانشات
#جیمین
#نامجون
#تهیونگ
#جونگکوک
#یونگی
#جیهوپ
#بی_تی_اس
۲۱.۷k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.