چه اتفاقی افتاد.
_چه_اتفاقی_افتاد.
𝕻𝖆𝖗𝖙_4
دیگه باید میرفتم خونه.
با استرس سوار ماشین شدم.
چون میدونستم قرار چه اتفاقی بیوفته.
ویو تهیونگ
دیدم ا/ت با استرس داره سوار ماشین میشه.
نمیدونم چرا. ولی ی حسی بهم گفت باید تعقیبش کنم.
ویو ا/ت
با استرس تمام از ماشین پیاده شدم.
چون میدونستم قرار چه اتفاقی بیوفته.
در رو باز کردم وارد خونه شدم. که یهو بابام امد جلوم و ی سیلی محکم بهم زد.
ویو تهیونگ
ا/ت پیاده شدم رفت داخل اپارتمان(خونه ا/ت اپرتماتیه ولی خیلی خوشگله)
که رفت داخل خونه منم رفت پیش درشون که یهو صدای جیغ ا/ت رو شنیدم.
احساس میکردم یکی داره. ا/ت میزنه
با پام درو باز کردم و دیدم بله.
پدر ا/ت داشت ا/ت رو میزد.
تهیونگ: داری چیکار میکنی؟
(با پدر ا/ت در گیر شدن)
ا/ت: پدر تهیونگ رو ول کن(با گریه داد)
پدر ا/ت یهو ی شیشه ورداشت و خواست بزنه تو سر تهیونگ که ا/ت امد جلوش خورد داخل سر ا/ت.
ا/ت هم افتاد زمین بیهوش شد.
پ. ا/ت: دخترم. ا/ت
تهیونگ: ا. ا. ا/ت چشمات رو باز کن.
برو به امپولانس زنگ(با داد نگرانی)
پ. ا/ت: ب. باشه.
𝕻𝖆𝖗𝖙_4
دیگه باید میرفتم خونه.
با استرس سوار ماشین شدم.
چون میدونستم قرار چه اتفاقی بیوفته.
ویو تهیونگ
دیدم ا/ت با استرس داره سوار ماشین میشه.
نمیدونم چرا. ولی ی حسی بهم گفت باید تعقیبش کنم.
ویو ا/ت
با استرس تمام از ماشین پیاده شدم.
چون میدونستم قرار چه اتفاقی بیوفته.
در رو باز کردم وارد خونه شدم. که یهو بابام امد جلوم و ی سیلی محکم بهم زد.
ویو تهیونگ
ا/ت پیاده شدم رفت داخل اپارتمان(خونه ا/ت اپرتماتیه ولی خیلی خوشگله)
که رفت داخل خونه منم رفت پیش درشون که یهو صدای جیغ ا/ت رو شنیدم.
احساس میکردم یکی داره. ا/ت میزنه
با پام درو باز کردم و دیدم بله.
پدر ا/ت داشت ا/ت رو میزد.
تهیونگ: داری چیکار میکنی؟
(با پدر ا/ت در گیر شدن)
ا/ت: پدر تهیونگ رو ول کن(با گریه داد)
پدر ا/ت یهو ی شیشه ورداشت و خواست بزنه تو سر تهیونگ که ا/ت امد جلوش خورد داخل سر ا/ت.
ا/ت هم افتاد زمین بیهوش شد.
پ. ا/ت: دخترم. ا/ت
تهیونگ: ا. ا. ا/ت چشمات رو باز کن.
برو به امپولانس زنگ(با داد نگرانی)
پ. ا/ت: ب. باشه.
۳.۳k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.