پارت5 وقتی حامله ای......
لونا انقدر منتظر تهیونگ موند حوصلش سر رفت اومد جلوی خونه دید یه ماشین به سرعت به سمت تهیونگ میاد
لونا با سرعت به سمت تهیونگ دویید
لونا: تهیونگ برو کنار
تهیونگ داشت با تعجب نگا لونا میکرد
لونا تهیونگ رو پرت کرد اونور خیابون خودشو ماشین زد
تهیونگ: لوناااااااااااااا
لونا چشماشو باز کرد تا تو آمبولانسه
لونا: چرا بچه هام تکون نمی خوره
تهیونگ : لطفا سریع تر برین حال زنم خوب نیست
لونا رو بردن اتاق عمل
تهیونگ: دکتر حال زنم خوبه
دکترا: خوبه ولی متاسفانه بچه هارو از دست دادیم
تهیونگ: چی
دکتر: لطفا برید کنار زنتون
لونا: تهیونگ چرا حس میکنم شکمم خالی شده چرا بچه هام نیستن
تهیونگ: بچه هامون سِقط شدن
لونا: نهههه نمیشه
تهیونگ: لونا رو بغل کرد دوتاشون گریه میکردن
تهیونگ: همش بخاطر منه
لونا: نه بخاطر منه که اون وقت شب دلم توت خواست
یهو تهیونگ یه جعبه توت اورد داد به لونا
لونا : 😭😭😭
گریه میکرد و میخورد
۳ ماه بعددد.......
لونا: تهیونگ بیا کمکم کن برم بالا پنجره هارو تمیز کنم
تهیونگ: حالت هنوز کاملا خوب نشده
لونا: اشکال نداره فقط محکم بگیر منو نخورم زمین
تهیونگ: چقد سنگین شدی لونا
لونا: 🙄
لونا پاش سُر خورد افتاد بغل تهیونگ تهیونگ همون لحظه لبشو بوسید✨️
تهیونگ: لونا میای بریم طبیعت گردی
لونا: اره دقیقا من میخوام از گلا طراحی کنم
تهیونگ: فردا بریم ...لونا کجا میری ؟
لونا: میرم روی کاناپه بخوابم
تهیونگ لونا رو بغل کرد
لونا: 😳😳😳بزارم زمینننن
تهیونگ: 😊🤣🤦
تهیونگ: بیا امشب کنارهم بخوابیم
لونا سریع خوابش برد تهیونگ ساعت ها به لونا نگا میکرد با موهاش بازی میکرد
صبح شد.....
تهیونگ: لونا جورابای من کو شرتم هم نیست
لونا: مرتیکه منحرف من از کجا بدونم شرت تو کجاست
رفتن رسیدن
لونا: من میرم یه گشت بزنم نقاشی بکشم
تهیونگ: زیاد دور نشد خطرناکه
لونا داشت میرفت رفت یه گل رو لبه پرتگاه نقاشی کنه پاش سُر خورد
لونا: جیغغغغغغغغغغغغع.....
دوتا پارت رو یجا گذاشتم 😊✨️❤️
لطفا فحش ندین✨️❤️
لونا با سرعت به سمت تهیونگ دویید
لونا: تهیونگ برو کنار
تهیونگ داشت با تعجب نگا لونا میکرد
لونا تهیونگ رو پرت کرد اونور خیابون خودشو ماشین زد
تهیونگ: لوناااااااااااااا
لونا چشماشو باز کرد تا تو آمبولانسه
لونا: چرا بچه هام تکون نمی خوره
تهیونگ : لطفا سریع تر برین حال زنم خوب نیست
لونا رو بردن اتاق عمل
تهیونگ: دکتر حال زنم خوبه
دکترا: خوبه ولی متاسفانه بچه هارو از دست دادیم
تهیونگ: چی
دکتر: لطفا برید کنار زنتون
لونا: تهیونگ چرا حس میکنم شکمم خالی شده چرا بچه هام نیستن
تهیونگ: بچه هامون سِقط شدن
لونا: نهههه نمیشه
تهیونگ: لونا رو بغل کرد دوتاشون گریه میکردن
تهیونگ: همش بخاطر منه
لونا: نه بخاطر منه که اون وقت شب دلم توت خواست
یهو تهیونگ یه جعبه توت اورد داد به لونا
لونا : 😭😭😭
گریه میکرد و میخورد
۳ ماه بعددد.......
لونا: تهیونگ بیا کمکم کن برم بالا پنجره هارو تمیز کنم
تهیونگ: حالت هنوز کاملا خوب نشده
لونا: اشکال نداره فقط محکم بگیر منو نخورم زمین
تهیونگ: چقد سنگین شدی لونا
لونا: 🙄
لونا پاش سُر خورد افتاد بغل تهیونگ تهیونگ همون لحظه لبشو بوسید✨️
تهیونگ: لونا میای بریم طبیعت گردی
لونا: اره دقیقا من میخوام از گلا طراحی کنم
تهیونگ: فردا بریم ...لونا کجا میری ؟
لونا: میرم روی کاناپه بخوابم
تهیونگ لونا رو بغل کرد
لونا: 😳😳😳بزارم زمینننن
تهیونگ: 😊🤣🤦
تهیونگ: بیا امشب کنارهم بخوابیم
لونا سریع خوابش برد تهیونگ ساعت ها به لونا نگا میکرد با موهاش بازی میکرد
صبح شد.....
تهیونگ: لونا جورابای من کو شرتم هم نیست
لونا: مرتیکه منحرف من از کجا بدونم شرت تو کجاست
رفتن رسیدن
لونا: من میرم یه گشت بزنم نقاشی بکشم
تهیونگ: زیاد دور نشد خطرناکه
لونا داشت میرفت رفت یه گل رو لبه پرتگاه نقاشی کنه پاش سُر خورد
لونا: جیغغغغغغغغغغغغع.....
دوتا پارت رو یجا گذاشتم 😊✨️❤️
لطفا فحش ندین✨️❤️
۱۳.۹k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.