میگذرم تنها، از میان گلها؛
میگذرم تنها، از میان گلها؛
گَه به گلستانها، گَه به کوه و صحرا.
تازه گلی سر راهم، گیرد و با من گوید:
محرم راز تو کو؟
خار رهی به تمنا، دامن من بگرفته؛
کان گل ناز تو کو؟
راز عشق مرا، گل در گوش صبا، گفت و غمم بفزود.
آنگه در همه جا، راز درد من و
قصهی عشق تو بود؛ قصهی عشق تو بود.
@او
گَه به گلستانها، گَه به کوه و صحرا.
تازه گلی سر راهم، گیرد و با من گوید:
محرم راز تو کو؟
خار رهی به تمنا، دامن من بگرفته؛
کان گل ناز تو کو؟
راز عشق مرا، گل در گوش صبا، گفت و غمم بفزود.
آنگه در همه جا، راز درد من و
قصهی عشق تو بود؛ قصهی عشق تو بود.
@او
۴.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.