یونگی: الان تو سر من داد زدی

یونگی: الان تو سر من داد زدی
ات:..
کوک: اگه ناراحتین من میرم خونه خودم
یونگی و ات همزمان: نه بمون
کوک: باش
ات: خب تو کناره اتای من یه اتاق داری اونجا بمون
یونگی هم میره اتاق خودش
منم میرم اتاق خودمـ
شب
ات ویو
ات: هی روزگار
کوک: ای خدا چقدر حوصلم سررفته
ات:چقدر گشنمه میرم یه نودلی چیزی درست کنم
کوک: تشنمه میرم اب بخورم
توی سالن فقط نورای ابی و بنفش بود
ات ویو داشتم بی حواس را میرفتم که خوردم به یه جسم محکم
ات: اخ سرم
کوک: خوبی
ات: یا امام صادق تو اینجا چیکار میکنی (ترسیده)
کوک: اومدم اب بخورم تو چی
ات: من اومدم نودل درست کنم توهم میخوری
کوک: اره
ات: تو برو تو اتاق من یه فیلم ترسناک بزار تامن درست میکنم
کوک: باشه
ات: خب برو
کوک: باش
ات نودل درست کرد اونم تند
کوک یه فیلم خیلی ترسناک گذاشت
ات: یا امام رضا این چرا همچینه
ات اومد داد بزنه که کوک با دستش جلوی دهنش را میگیره
کوک: هیششششش
الان یونگی بیدار میشه دوتامو اویزون میکنه
ات: اها راست میگی
کوک: هروقت ترسید دست منو فشار بده
ات: باش
هزارتا جای ترسناک اومد ات دست کوک را تا جای میتونست فشار داد
کوک: فکر نمیکردم یه مافیای بزرگ زن اینقدر از یه فیلم بترسه
ات: خفه
کوک: او او چه خشن
جدید بخاطره کاری کردم یه پارت دیگه و 1 دیگه یا2 تا دیگه هم میذارم