پارت ۱۷ رویای حقیقی 😍❤️
وارد اتاق درمان شدمو با دیدن صحنه روبروم کلی ذوق کردم
یونسو و ایسول که کنار در وایساده بودم اومدنو بغلم کردن
~تولدت مبارک
°تولدت مبارک فرشته من
+یونسویااا خیلی دوست دارم اونی واقعا ممنونم
+ایسولی خیلی ازت ممنونم خیلی دوست دارم
یونگی:مام ادمیما
+شما امید یه ارتش بزرگین ممنونم از همتون اوپا ها قافلگیرم کردین خیلی ممنونم که بفکرم بودید
نامجون :تولدت مبارک مهربانترین دکتر کمپانی
+ممنونم نامجونی☺️
سوکجین: تولدت مبارک هه جونگ کوچولو
+مرسی اوپا ولی من کوچولو نیستم
جیهوپ:تولدت مبارک خورشید دوم
+ممنونمممم 😊😊
جیمین:تولدت مبارک هه جونگ منطقی
+ممنونم
یونگی:تولدت مبارک امیدوارم واسه خواسته هات بجنگی
+حتما ،ممنونم
جونکوک :تولدت مبااااارککککک دوست من(با آهنگ)
+ممنونمممممم دوست من (با آهنگ )
تهیونگ:تولدت مبارک هه جونگی
+ممنونم
سونجون :تولدت مبارک خانم خل و چل
+ممنونم بابت همه چی
یوگیوم :تولدت مبارک بادرکترین دوست صمیمی
+ممنونم یوگیومی
اعضای تیم اکس تی همه باهم و یهویی تبریک گفتن:تولدتتتت مباااارکککک هه جونگ مهربون
+خیلییی ممنونم بچه ها
بعد از خوردن کیک نوبت رسیده بود به کادو ها هرکسی یه چیز هدیه میداد و این واسه هه جونگ خیلی ارزشمند بود که واسه بعضیا مهمه مخصوصا واسه اعضا که همیشه آرزویش بود یبار پیششون باشه نوبت کادوی تهیونگ شد اون یه دستبند ظریف و شیک هدیه داده بود بعد از دادن هدیه اروم طوری که کسی نشنوه به هه جونگ گفت:
این کادوی اصلی نیس برای گرفتنش بعد از کارت بیا محوطه پشتی کمپانی
هه جونگ
از حرفش شکه شدم اروم سری تموم دادم و بابت کادو تشکر کردم
بعد از تولد بچه ها رفتن دنبال کارشون اعضاهم رفتن واسه تمرین
سوبین: هه جونگ
+بله
سوبین:میتونم به عنوان یه دوست بهت اعتماد کنم و باهات درود دل کنم ؟
+اعتماد رو باید خودت بکنی راجب درود دل حتما روی من حساب کن
سوبین:باش پس فردا که کارت کمه میام اتاقت تا حرف بزنیم
+منتظرتم
کارم تو کمپانی تقریبا تموم شده بود رفتم از اتاق بیرون و مستقیم رفتم سمت محوطه پشتی کمپانی چون خیلی دوست داشتم بدونم منظور تهیونگ چی بود
تا وارد محوطه شدم دیدم تهیونگ با یه دسته گل کوچولو دخترونه تو دستش تکیه داده به دیوار و منتظره تا منو دید اومد طرفم
-سلام
+سلام
+خب کارت چی بود؟
-راستش یه سوال دارم
+بپرس
- دوستپسر داری؟
+نه
-پس از این به بعد خواهی داشت
+منظورت چیه؟
-را.. راستش .. دوست دارم
بعد یه بوسه کوتاه زد رو لبم گل رو هم داد
دستمو گفت:
آخر شب بهت زنگ میزنم که جوابت رو بدونم فعلا🖐️
و رفت
شکه از حرکتش مث مسخ شده ها به دسته گل تو دستم نگاه میکردم نمیدونستم خجالت بکشم یا خوشحال باشم...
این پارت طولانی شمام کام بزارین خستگیم در بشه
یونسو و ایسول که کنار در وایساده بودم اومدنو بغلم کردن
~تولدت مبارک
°تولدت مبارک فرشته من
+یونسویااا خیلی دوست دارم اونی واقعا ممنونم
+ایسولی خیلی ازت ممنونم خیلی دوست دارم
یونگی:مام ادمیما
+شما امید یه ارتش بزرگین ممنونم از همتون اوپا ها قافلگیرم کردین خیلی ممنونم که بفکرم بودید
نامجون :تولدت مبارک مهربانترین دکتر کمپانی
+ممنونم نامجونی☺️
سوکجین: تولدت مبارک هه جونگ کوچولو
+مرسی اوپا ولی من کوچولو نیستم
جیهوپ:تولدت مبارک خورشید دوم
+ممنونمممم 😊😊
جیمین:تولدت مبارک هه جونگ منطقی
+ممنونم
یونگی:تولدت مبارک امیدوارم واسه خواسته هات بجنگی
+حتما ،ممنونم
جونکوک :تولدت مبااااارککککک دوست من(با آهنگ)
+ممنونمممممم دوست من (با آهنگ )
تهیونگ:تولدت مبارک هه جونگی
+ممنونم
سونجون :تولدت مبارک خانم خل و چل
+ممنونم بابت همه چی
یوگیوم :تولدت مبارک بادرکترین دوست صمیمی
+ممنونم یوگیومی
اعضای تیم اکس تی همه باهم و یهویی تبریک گفتن:تولدتتتت مباااارکککک هه جونگ مهربون
+خیلییی ممنونم بچه ها
بعد از خوردن کیک نوبت رسیده بود به کادو ها هرکسی یه چیز هدیه میداد و این واسه هه جونگ خیلی ارزشمند بود که واسه بعضیا مهمه مخصوصا واسه اعضا که همیشه آرزویش بود یبار پیششون باشه نوبت کادوی تهیونگ شد اون یه دستبند ظریف و شیک هدیه داده بود بعد از دادن هدیه اروم طوری که کسی نشنوه به هه جونگ گفت:
این کادوی اصلی نیس برای گرفتنش بعد از کارت بیا محوطه پشتی کمپانی
هه جونگ
از حرفش شکه شدم اروم سری تموم دادم و بابت کادو تشکر کردم
بعد از تولد بچه ها رفتن دنبال کارشون اعضاهم رفتن واسه تمرین
سوبین: هه جونگ
+بله
سوبین:میتونم به عنوان یه دوست بهت اعتماد کنم و باهات درود دل کنم ؟
+اعتماد رو باید خودت بکنی راجب درود دل حتما روی من حساب کن
سوبین:باش پس فردا که کارت کمه میام اتاقت تا حرف بزنیم
+منتظرتم
کارم تو کمپانی تقریبا تموم شده بود رفتم از اتاق بیرون و مستقیم رفتم سمت محوطه پشتی کمپانی چون خیلی دوست داشتم بدونم منظور تهیونگ چی بود
تا وارد محوطه شدم دیدم تهیونگ با یه دسته گل کوچولو دخترونه تو دستش تکیه داده به دیوار و منتظره تا منو دید اومد طرفم
-سلام
+سلام
+خب کارت چی بود؟
-راستش یه سوال دارم
+بپرس
- دوستپسر داری؟
+نه
-پس از این به بعد خواهی داشت
+منظورت چیه؟
-را.. راستش .. دوست دارم
بعد یه بوسه کوتاه زد رو لبم گل رو هم داد
دستمو گفت:
آخر شب بهت زنگ میزنم که جوابت رو بدونم فعلا🖐️
و رفت
شکه از حرکتش مث مسخ شده ها به دسته گل تو دستم نگاه میکردم نمیدونستم خجالت بکشم یا خوشحال باشم...
این پارت طولانی شمام کام بزارین خستگیم در بشه
۲۳.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.