پارت ۶
پارت ۶
بعد چند دقیقه اومد و با اخم بهم گفت
+جای تو اونجا نیس بیبی
_بشین بابا دوباره چرت پرت گفتی(بهش تیکه انداخت😂)
+اع خیلی خب باشه
یهو اومد سمتم و منو بلند کرد و خودش نشست و بعد منو گذاشت رو پاهاش رون پاهامو تو دستاش گرفت و خیلی محکم فشار داد که از درد اخی از زیر زبونم در رفت
_پامو ول کن وحشی
محکم تر فشار داد که اشک داخل چشام حلقه زد
+بگو غلط کردم ددی
_نمیگم
+خیلی خب پس همینجوری بمون
_نه نه غلط کردم
+و؟
_ددی
+هوم آفرین
پاهامو ول کرد ولی رد دستاش رو پاهام موند تا یکم خواستم بهش نزدیک شم دوباره کاری کرد که ازش دور شدم دوباره شدم همون یونا ی دیروز هققق من چقدر بد بختم
برش زمانی به دو ساعت بعد :
از زبان کوک:
تو اتاق کارم نشسته بودم و داشتم پرونده های محموله هامو برسی میکردم که قرار بود به روسیه فرستاده بشن که یهو در اتاقم زده شد
&ارباب میشه بیام تو
+بیا تو
&ارباب خانم مث اینکه دوباره دارن لجبازی میکنن و به حرف هیچکس گوش نمیدن و فقط گریه میکنن
+اوک برو بیرون
بعد اینکه اون رفت منم بلند شدم و با اعصبانیت رفتم تو اتاق رو تخت نشسته بود و گریه میکرد
+من چقدر باید بگم دلم نمیخواد گریه کنی(داد)
_و..ولم کن برم(خیلی آروم)
رفتم سمتش و محکم فکشو گرفتم تو دستام.....
بعد چند دقیقه اومد و با اخم بهم گفت
+جای تو اونجا نیس بیبی
_بشین بابا دوباره چرت پرت گفتی(بهش تیکه انداخت😂)
+اع خیلی خب باشه
یهو اومد سمتم و منو بلند کرد و خودش نشست و بعد منو گذاشت رو پاهاش رون پاهامو تو دستاش گرفت و خیلی محکم فشار داد که از درد اخی از زیر زبونم در رفت
_پامو ول کن وحشی
محکم تر فشار داد که اشک داخل چشام حلقه زد
+بگو غلط کردم ددی
_نمیگم
+خیلی خب پس همینجوری بمون
_نه نه غلط کردم
+و؟
_ددی
+هوم آفرین
پاهامو ول کرد ولی رد دستاش رو پاهام موند تا یکم خواستم بهش نزدیک شم دوباره کاری کرد که ازش دور شدم دوباره شدم همون یونا ی دیروز هققق من چقدر بد بختم
برش زمانی به دو ساعت بعد :
از زبان کوک:
تو اتاق کارم نشسته بودم و داشتم پرونده های محموله هامو برسی میکردم که قرار بود به روسیه فرستاده بشن که یهو در اتاقم زده شد
&ارباب میشه بیام تو
+بیا تو
&ارباب خانم مث اینکه دوباره دارن لجبازی میکنن و به حرف هیچکس گوش نمیدن و فقط گریه میکنن
+اوک برو بیرون
بعد اینکه اون رفت منم بلند شدم و با اعصبانیت رفتم تو اتاق رو تخت نشسته بود و گریه میکرد
+من چقدر باید بگم دلم نمیخواد گریه کنی(داد)
_و..ولم کن برم(خیلی آروم)
رفتم سمتش و محکم فکشو گرفتم تو دستام.....
۲۲.۲k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.