ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا
ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا
نرم باز آمد و بگرفت در آغوش مرا
گفت: «خاموش در این جا چه نشستی؟» گفتم: بوی «محبوبه شب» می برد از هوش مرا!
بوی محبوبه شب، بوی جنون پرور عشق
وه، چه جادوست که از هوش برد بوش مرا
بوی محبوبه شب، نغمه چنگی ست لطیف
که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا
بوی محبوبه شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا
بوی محبوبه شب جلوه جادویی اوست
آن که کرده ست به یکباره فراموش مرا...
#فریدون_مشیری
شب همگی خوش
نرم باز آمد و بگرفت در آغوش مرا
گفت: «خاموش در این جا چه نشستی؟» گفتم: بوی «محبوبه شب» می برد از هوش مرا!
بوی محبوبه شب، بوی جنون پرور عشق
وه، چه جادوست که از هوش برد بوش مرا
بوی محبوبه شب، نغمه چنگی ست لطیف
که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا
بوی محبوبه شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا
بوی محبوبه شب جلوه جادویی اوست
آن که کرده ست به یکباره فراموش مرا...
#فریدون_مشیری
شب همگی خوش
۲.۲k
۱۹ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.