𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐬𝐞𝐨𝐮𝐥 𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧=۷ 𝐏𝐚𝐫𝐭=۲
هتلبان_اینجا همه چیز موجوده و هر چیزی بخواین در اختیاره
از جمله مرکز خرید...سالن های بازی و ورزشی استخر سونا و جکوزی حتی میتونین به ساحل هم برین و اونجا شنا کنین...مناطق تفریحی پارک های جنگلی که میتونین برین داخل جنگل حیاط وحش و از حیوانات دیدن فرمایید...رستوران و کافه های شیک و مدرن...خلاصه اینجا همه چیز داره و میتونین با خیال راحت اینجا وقت بگذرونین
به هممون یک سری وسیله دادن که همراهمون باشه مثلا کارت اتاقمون...یکی دیگه یک مکان یاب بهمون دادن که همیشه باهامون باشه که اگه یک موقه توی جنگل گم شدیم بتونن پیدامون کنن...کارت ورود به استخر،حیاط وحش،مرکز خرید و رستوران هم دادن
بعد یکی یکی همه وارد هتل شدیم لابی خیلی قشنگی داشت چانگ مین چمدون همو برام تا بالا اورد شماره کارت رو نگاه کردم شماره ۱۱۳ بود یکی یکی به در های اتاقا نگاه میکردم تا بالاخره به یکیش رسیدم اما با دیدن کسی که جلوی در رو به روم بود سر جام ایستادم........
ته ویو
بعد از اینکه وسایل لازم رو بهمون دادن گفتن میتونیم بریم اتاقامون خیال میکردم با یکی از پسرا هم اتاقیم اما....
داشتم دنبال اتاقم میگشتم یالاخره شماره ۱۱۳ پیدا شد....به در اتاق که رسیدم با ا.ت رو به رو شدم اولش تعجب کردم اما بعدش که فهمیدم چی به چیه خوشحال شدم
ا.ت_اممم فکر کنم اتاق اشتباهیه
_مگه شماره اتاقت ۱۱۳ نیست
ا.ت_چ.چرا
به در اتاق اشاره کردم
_خب پس اینجاست دیگه
ا.ت_ولی چرا باید با تو تو یک اتاق باشم؟
_انگار تاحالا باهم تو یک اتاق نبودیم
ا.ت_چرا ولی دیگه نمیتونیم بمونیم
برگشت که بره اما دستشو کشیدم و به دیوار چسبوندمش و با دستام قفلش کردم
ا.ت_ولم کن داری چیکار میکنی؟ولمم کن داد میزنم ها
_اگه داد بزنی با یک روشی که خیلی دوستش دارم صداتو خاموش میکنم هوم؟
لباشو نزدیک تر اورد اما بعدش ولم کرد و دور شد
_ببین بیا بریم تو اتاق من باهات اصلا کار ندارم حتی فکر کن من تو اتاق نیستم نه باهات صحبت میکنم نه هم که مزاحمت میشم مث دوتا ادم تو اتاق فقط پیش همیم تختامون از هم دوره
ا.ت_ب.باشه
_خوبه💞
از اینکه تونستم راضیش کنم که تو اتاق بمونه باهام خوشحال بودم اما خب حق کاری رو نداشتم
با کارتش در اتاق رو باز کرد و رفتیم تو.....
ا.ت ویو
باورم نمیشه چرا باید منو با تهیونگ هم اتاقی کنن؟نکنه از قبل هماهنگ شدس؟اخه چطور ممکنه این همه ادم تهیونگگگ؟اهههه
به اجبار مجبور شدم که بمونم و باهاش هم اتاقی بشم اونم گفت کاری به کارم نداره البته امیدوارم
وارد اتاق شدیم خداروشکر دوتا تخت جدا از همه بودن یک اتاق بزرگ رو کلا کرده بودن دوتا انگاری
یک قسمت مثل یک اتاق بود و اون قسمت دیگه هم انگار یک اتاق دیگه ولی خب به هم دید داشتن ولی خب یک پرده حریر سفید بین دوتا تخت بود........
از جمله مرکز خرید...سالن های بازی و ورزشی استخر سونا و جکوزی حتی میتونین به ساحل هم برین و اونجا شنا کنین...مناطق تفریحی پارک های جنگلی که میتونین برین داخل جنگل حیاط وحش و از حیوانات دیدن فرمایید...رستوران و کافه های شیک و مدرن...خلاصه اینجا همه چیز داره و میتونین با خیال راحت اینجا وقت بگذرونین
به هممون یک سری وسیله دادن که همراهمون باشه مثلا کارت اتاقمون...یکی دیگه یک مکان یاب بهمون دادن که همیشه باهامون باشه که اگه یک موقه توی جنگل گم شدیم بتونن پیدامون کنن...کارت ورود به استخر،حیاط وحش،مرکز خرید و رستوران هم دادن
بعد یکی یکی همه وارد هتل شدیم لابی خیلی قشنگی داشت چانگ مین چمدون همو برام تا بالا اورد شماره کارت رو نگاه کردم شماره ۱۱۳ بود یکی یکی به در های اتاقا نگاه میکردم تا بالاخره به یکیش رسیدم اما با دیدن کسی که جلوی در رو به روم بود سر جام ایستادم........
ته ویو
بعد از اینکه وسایل لازم رو بهمون دادن گفتن میتونیم بریم اتاقامون خیال میکردم با یکی از پسرا هم اتاقیم اما....
داشتم دنبال اتاقم میگشتم یالاخره شماره ۱۱۳ پیدا شد....به در اتاق که رسیدم با ا.ت رو به رو شدم اولش تعجب کردم اما بعدش که فهمیدم چی به چیه خوشحال شدم
ا.ت_اممم فکر کنم اتاق اشتباهیه
_مگه شماره اتاقت ۱۱۳ نیست
ا.ت_چ.چرا
به در اتاق اشاره کردم
_خب پس اینجاست دیگه
ا.ت_ولی چرا باید با تو تو یک اتاق باشم؟
_انگار تاحالا باهم تو یک اتاق نبودیم
ا.ت_چرا ولی دیگه نمیتونیم بمونیم
برگشت که بره اما دستشو کشیدم و به دیوار چسبوندمش و با دستام قفلش کردم
ا.ت_ولم کن داری چیکار میکنی؟ولمم کن داد میزنم ها
_اگه داد بزنی با یک روشی که خیلی دوستش دارم صداتو خاموش میکنم هوم؟
لباشو نزدیک تر اورد اما بعدش ولم کرد و دور شد
_ببین بیا بریم تو اتاق من باهات اصلا کار ندارم حتی فکر کن من تو اتاق نیستم نه باهات صحبت میکنم نه هم که مزاحمت میشم مث دوتا ادم تو اتاق فقط پیش همیم تختامون از هم دوره
ا.ت_ب.باشه
_خوبه💞
از اینکه تونستم راضیش کنم که تو اتاق بمونه باهام خوشحال بودم اما خب حق کاری رو نداشتم
با کارتش در اتاق رو باز کرد و رفتیم تو.....
ا.ت ویو
باورم نمیشه چرا باید منو با تهیونگ هم اتاقی کنن؟نکنه از قبل هماهنگ شدس؟اخه چطور ممکنه این همه ادم تهیونگگگ؟اهههه
به اجبار مجبور شدم که بمونم و باهاش هم اتاقی بشم اونم گفت کاری به کارم نداره البته امیدوارم
وارد اتاق شدیم خداروشکر دوتا تخت جدا از همه بودن یک اتاق بزرگ رو کلا کرده بودن دوتا انگاری
یک قسمت مثل یک اتاق بود و اون قسمت دیگه هم انگار یک اتاق دیگه ولی خب به هم دید داشتن ولی خب یک پرده حریر سفید بین دوتا تخت بود........
۴۴.۸k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.