وقتی..( درخواستی)
.... : سلام خانوم میا من از دفتر طلاق باهاتون تماس میگیریم..پدر مادرتون از هم طلا ق گرفتن..خدانگهدار(😐)
لیا: گذاشتمش رو بلندگو* بله؟.....( قلبم شروع کرد به تند تند زدن من ناراحتی قلبی داشتم)
لیا: کوک؟..قلبممم
کوک: ( سریع بردمش بیمارستان)
*
دکتر: یه خبر خوب براتون دارم جناب کوک..برای خانومتون یه قلب پیدا شد....پیوند رو آغاز کنیم؟
کوک: از خوشحالی گریم گرفت*..بله لطفا
***
لیا: کوکککک...کجایی( ضعیف )
کوک: نترس من اینجام تنهات نمیزارم هیچوقت
لیا: ( بغض) من دیگه مامان و بابا ندارم
کوک: ( بغلش کردم) ششش..باشه..باشه..من که تنهات نمیزارم..قربونت برم
لیا: قول میدی؟
کوک: قول دادنی نیست..همیشگیه:)...حالا هم خوشحال باش برات یه قلب پیدا شده
لیا: :)
لیا: گذاشتمش رو بلندگو* بله؟.....( قلبم شروع کرد به تند تند زدن من ناراحتی قلبی داشتم)
لیا: کوک؟..قلبممم
کوک: ( سریع بردمش بیمارستان)
*
دکتر: یه خبر خوب براتون دارم جناب کوک..برای خانومتون یه قلب پیدا شد....پیوند رو آغاز کنیم؟
کوک: از خوشحالی گریم گرفت*..بله لطفا
***
لیا: کوکککک...کجایی( ضعیف )
کوک: نترس من اینجام تنهات نمیزارم هیچوقت
لیا: ( بغض) من دیگه مامان و بابا ندارم
کوک: ( بغلش کردم) ششش..باشه..باشه..من که تنهات نمیزارم..قربونت برم
لیا: قول میدی؟
کوک: قول دادنی نیست..همیشگیه:)...حالا هم خوشحال باش برات یه قلب پیدا شده
لیا: :)
۱۱.۳k
۰۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.