یونا : اییییی چیکار میکنیییی ولم کنن
یونا : اییییی چیکار میکنیییی ولم کنن
سولی نیشخند میزنه و میگه : هفته ی بعد تولد جونگ کوکه به نفعته ازش فاصله بگیری اگه دعوتت کرد به تولد نباید بیای متوجه شدی ؟
یونا تو ذهنش : چرا نباید برم ؟
یکی از دوستای سولی محکم زد به سر یونا و گفت : فهمیدییی ؟
یونا : اییی باشه باشه
سولی دستشو از موهای یونا برداشت و نوازشش کرد و گفت : افرین موش کوچولو
میا داشت حرفشونو گوش میداد که عصبی شد و با عربده رفت سراغ سولی
میا : به کی میگی موش هااااان
سولی با خنده به اکیپش : نگا کنید دخترکوچولوی کلاس هار شده
میا : نشونت میدمممم
میا با پا کشید زیر پای سولی و سولی با مخ رفت تو زمین ( ادمین : یاع یاع )
سولی : ای عوضیییییی روبه اکیپ : پس منتظر چی هستیننن ؟
دونفرنفر حمله کردن سمت میا
میا موهای یکیشونو گرفت و اونو چرخوند و پرت کرد طرف نفر دومی
اکیپ سولی حسابی ترسیده بودن پس پا به فرار گذاشتن
میا رو به یونا : حالت خوبه ؟
یونا : اوهوم
یونا تو ذهنش : باورم نمیشه این همون دختر اروم کلاسمونه
زنگ خورد و بچه ها رفتن سمت خونشون
( یونا و میا باهم میرم خونه)
یونا : هفته ی بعد تولد جونگ کوکه نمیدونم چی براش بخرم
میا : ..... از کی برای جئون کادو گرفتی که این دفعه ی دومت باشه ؟
یونا : یااااا خب چیکار کنم شاید منو دعوت کرد خببب
میا : ببخشید یونا من باید برم خرید کنم و نمیتونم تا خونه همراهیت کنم
یونا : اوه باشه باییی
میا : بای
از زبون یونا : همینطور داشتم قدم میزدم که جونگ کوک جلوم سبز شد
کوک : وقت داری خانم مین ؟
یونا : ........
کوک دست یونا رو گرفت و گفت : هفته ی بعد تولدمه و خبببب میشه لطفا بیای تولدم ؟
یونا : اممم م من ؟
کوک : اره تو اگه نمیخوای بیای
یونا پرید وسط حرف کوک و گفت : نه نه چیز میخوام بیام و لبخند زد
کوک هم از کیوتی یونا تو دلش اکلیل بالا اورد
یونا : خب دیگه من باید برم
کوک تو دلش : نمیتونستم ازش جدا شم دلم میخواست انقد بغلش کنم تا نفس کم بیاره
یونا : کوککک
کوک : اممم چیزه با باشه
یونا با لبخند : بای
کوک از خوشحالی با پرش های خرگوشی به سمت خونه پرواز کرد 😂
پارت بعدی هیجانیه و مربوط به تولد کوک
لایک ؟
سولی نیشخند میزنه و میگه : هفته ی بعد تولد جونگ کوکه به نفعته ازش فاصله بگیری اگه دعوتت کرد به تولد نباید بیای متوجه شدی ؟
یونا تو ذهنش : چرا نباید برم ؟
یکی از دوستای سولی محکم زد به سر یونا و گفت : فهمیدییی ؟
یونا : اییی باشه باشه
سولی دستشو از موهای یونا برداشت و نوازشش کرد و گفت : افرین موش کوچولو
میا داشت حرفشونو گوش میداد که عصبی شد و با عربده رفت سراغ سولی
میا : به کی میگی موش هااااان
سولی با خنده به اکیپش : نگا کنید دخترکوچولوی کلاس هار شده
میا : نشونت میدمممم
میا با پا کشید زیر پای سولی و سولی با مخ رفت تو زمین ( ادمین : یاع یاع )
سولی : ای عوضیییییی روبه اکیپ : پس منتظر چی هستیننن ؟
دونفرنفر حمله کردن سمت میا
میا موهای یکیشونو گرفت و اونو چرخوند و پرت کرد طرف نفر دومی
اکیپ سولی حسابی ترسیده بودن پس پا به فرار گذاشتن
میا رو به یونا : حالت خوبه ؟
یونا : اوهوم
یونا تو ذهنش : باورم نمیشه این همون دختر اروم کلاسمونه
زنگ خورد و بچه ها رفتن سمت خونشون
( یونا و میا باهم میرم خونه)
یونا : هفته ی بعد تولد جونگ کوکه نمیدونم چی براش بخرم
میا : ..... از کی برای جئون کادو گرفتی که این دفعه ی دومت باشه ؟
یونا : یااااا خب چیکار کنم شاید منو دعوت کرد خببب
میا : ببخشید یونا من باید برم خرید کنم و نمیتونم تا خونه همراهیت کنم
یونا : اوه باشه باییی
میا : بای
از زبون یونا : همینطور داشتم قدم میزدم که جونگ کوک جلوم سبز شد
کوک : وقت داری خانم مین ؟
یونا : ........
کوک دست یونا رو گرفت و گفت : هفته ی بعد تولدمه و خبببب میشه لطفا بیای تولدم ؟
یونا : اممم م من ؟
کوک : اره تو اگه نمیخوای بیای
یونا پرید وسط حرف کوک و گفت : نه نه چیز میخوام بیام و لبخند زد
کوک هم از کیوتی یونا تو دلش اکلیل بالا اورد
یونا : خب دیگه من باید برم
کوک تو دلش : نمیتونستم ازش جدا شم دلم میخواست انقد بغلش کنم تا نفس کم بیاره
یونا : کوککک
کوک : اممم چیزه با باشه
یونا با لبخند : بای
کوک از خوشحالی با پرش های خرگوشی به سمت خونه پرواز کرد 😂
پارت بعدی هیجانیه و مربوط به تولد کوک
لایک ؟
۸.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.