چندپارتی یونگی...
چندپارتی یونگی...
"سقوط شیطان"
«پیج فیک: @love.story »
last
"برام مهم نیس...بالاخره تو هم حست نسبت به من تغییر میکنه..."
"من دوستون ندارم...چرا اصرار میکنید؟"
اخم غلیظی بین ابروهاش شکل گرفت
"گفتم برام مهم نیست!...همه چیمو رها نکردم که با نظر تو تسلیم شم...! اخرش هم برای من میشی...مین میا"
از اسم مالکیتی که روش گذاشته شده بود
بدش نمیومد...اما اون عاشق نبود.
میا...اون فقط مین یونگی رو میشناخت،اما شیطانی که الان رو به روش بودو چطور؟
میا از حرص و طمع شیطان ها خبر نداشت
مچ دست دختر رو فشار داد
"من چیزی رو که بخوام بدست میارم..."
پوزخند ترسناکی گوشه لبش شکل گرفت
بدبختی میا تازه شروع شده بود!
فرار از دست شیطانی که عاشق شده؟
غیر ممکنه!
پایان:)))
لایک؟ کامنت؟ خیلی خوشحال میشم:)) ♡
"سقوط شیطان"
«پیج فیک: @love.story »
last
"برام مهم نیس...بالاخره تو هم حست نسبت به من تغییر میکنه..."
"من دوستون ندارم...چرا اصرار میکنید؟"
اخم غلیظی بین ابروهاش شکل گرفت
"گفتم برام مهم نیست!...همه چیمو رها نکردم که با نظر تو تسلیم شم...! اخرش هم برای من میشی...مین میا"
از اسم مالکیتی که روش گذاشته شده بود
بدش نمیومد...اما اون عاشق نبود.
میا...اون فقط مین یونگی رو میشناخت،اما شیطانی که الان رو به روش بودو چطور؟
میا از حرص و طمع شیطان ها خبر نداشت
مچ دست دختر رو فشار داد
"من چیزی رو که بخوام بدست میارم..."
پوزخند ترسناکی گوشه لبش شکل گرفت
بدبختی میا تازه شروع شده بود!
فرار از دست شیطانی که عاشق شده؟
غیر ممکنه!
پایان:)))
لایک؟ کامنت؟ خیلی خوشحال میشم:)) ♡
۱۰.۵k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.