عشق ناپایدار 💔 ■Part 7■
[پرش زمانی به سه روز بعد]
امروز بعد از کارای شرکت باید به دایون جواب بدم و تو این مدت که از دایون فاصله گرفتم فهمیدم که حس من نسبت دایون خیلی بیشتره پس تصمیم گرفتم اون رو انتخاب کنم ، داشتم کارام رو میکردم که آرا اومد تو اتاق
آرا: سلام ددی
نامجون: سلام
آرا: خب تصمیمتو گرفتی دیگه
نامجون: آره
آرا: خب
نامجون: من دایون انتخاب کردم
آرا: چی؟!
نامجون: چیه خب؟
آرا: نامجون یادت نرفته که شرکت پدرت بیشتر سهامش دست پدر منه
نامجون: خب که چی؟
آرا: یا منو انتخاب میکنی یا بابات ورشکسته میشه
نامجون: یعنی چی تو داری منو تهدید میکنی؟ به چه جراتی تو..
آرا: خود دانی نامجون شی میدونی من تو این سالا خیلی بی رحم تر شدم پس فکر نکن که میگزرم ازت
نامجون: کثافت
آرا: هر چی دوست داری بگو برام مهم نیست فقط مواظب انتخابت باش
آرا اینو گفت و از اتاق من رفت بیرون ، واقعا کلافه شده بودم آخه چرا باید همش توی دوراهی قرار بگیرم لعنت
(دایون)
وسایل خودم و نایون رو قبلا کامل جمع کرده بودم و توی اتاق نایون فقط تخت و کمد مونده تو اتاق مشترک من و نامجونم فقط وسایل نامجون و تخت و کمد مونده بود ، ساعت ۷ شده بود که صدای باز شدن در رو شنیدم الان مشخص میشه که من از این خونه میرم یا نه
دایون: سلام
نامجون: سلام
دایون: خب تصمیمت چیه؟ من یا اون دختره؟
نامجون: چیزه.. اممم.. متاسفم دایون ولی..
دایون: دیگه چیزی نگو فقط یه سری نیترو بهت میگم کیم نامجون ، اول دیگه نزدیک من و نایون نمیای دوم پس فردا میای دادگاه سوم دیگه حق نداری نایون رو ببینی فهمیدی حالا هم برو با عشقت خوش باش جناب کیم
نایون رو بغل کردم و بردم گذاشتمش تو ماشین خودم روی صندلی مخصوصش و بعد هم به خدمتکار گفتم تا چمدون هارو بیاره ، بعد از اون راه افتادم سمت آپارتمانی که خودم خریده بودم ، نمیتونم بگم ناراحت نیستم ولی خب من عاشق نامجونم و دوست دارم اون خوشحال باشه پس راحتش میزارم
کپی ممنوع ❌
امروز بعد از کارای شرکت باید به دایون جواب بدم و تو این مدت که از دایون فاصله گرفتم فهمیدم که حس من نسبت دایون خیلی بیشتره پس تصمیم گرفتم اون رو انتخاب کنم ، داشتم کارام رو میکردم که آرا اومد تو اتاق
آرا: سلام ددی
نامجون: سلام
آرا: خب تصمیمتو گرفتی دیگه
نامجون: آره
آرا: خب
نامجون: من دایون انتخاب کردم
آرا: چی؟!
نامجون: چیه خب؟
آرا: نامجون یادت نرفته که شرکت پدرت بیشتر سهامش دست پدر منه
نامجون: خب که چی؟
آرا: یا منو انتخاب میکنی یا بابات ورشکسته میشه
نامجون: یعنی چی تو داری منو تهدید میکنی؟ به چه جراتی تو..
آرا: خود دانی نامجون شی میدونی من تو این سالا خیلی بی رحم تر شدم پس فکر نکن که میگزرم ازت
نامجون: کثافت
آرا: هر چی دوست داری بگو برام مهم نیست فقط مواظب انتخابت باش
آرا اینو گفت و از اتاق من رفت بیرون ، واقعا کلافه شده بودم آخه چرا باید همش توی دوراهی قرار بگیرم لعنت
(دایون)
وسایل خودم و نایون رو قبلا کامل جمع کرده بودم و توی اتاق نایون فقط تخت و کمد مونده تو اتاق مشترک من و نامجونم فقط وسایل نامجون و تخت و کمد مونده بود ، ساعت ۷ شده بود که صدای باز شدن در رو شنیدم الان مشخص میشه که من از این خونه میرم یا نه
دایون: سلام
نامجون: سلام
دایون: خب تصمیمت چیه؟ من یا اون دختره؟
نامجون: چیزه.. اممم.. متاسفم دایون ولی..
دایون: دیگه چیزی نگو فقط یه سری نیترو بهت میگم کیم نامجون ، اول دیگه نزدیک من و نایون نمیای دوم پس فردا میای دادگاه سوم دیگه حق نداری نایون رو ببینی فهمیدی حالا هم برو با عشقت خوش باش جناب کیم
نایون رو بغل کردم و بردم گذاشتمش تو ماشین خودم روی صندلی مخصوصش و بعد هم به خدمتکار گفتم تا چمدون هارو بیاره ، بعد از اون راه افتادم سمت آپارتمانی که خودم خریده بودم ، نمیتونم بگم ناراحت نیستم ولی خب من عاشق نامجونم و دوست دارم اون خوشحال باشه پس راحتش میزارم
کپی ممنوع ❌
۹۷.۸k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.