یادم رفت بگم (+۱۸)هم هست پارت یک 1
ویو ات :
صبح از خواب بیدار شدم
صورتم رو شستم روتین پوستی و یه
میکاپ ساده انجام دادم لباسم رو پوشیدم کیفم رو برداشتم و رفتم پایین صبحانه خوردم و رفتم مدرسه
ات :سلام لیا
لیا :سلام ات
بریم رو کلاس ؟
ات:بریم
داشتیم می رفتیم که صدای کتک زدن امد به لیا گفتم بره رو کلاس خودم هم رفتم صدا رو دنبال کردم تا رسیدم به
پشت مدرسه دیدم تهیونگ وا اعضا یه پسر رو میزنن من رفتم سراغش
ات :داری چیکار می کنی
تهوینگ : به تو چه
ات:(پوز خند ) به من چه هواست هست چه بلایی سرش اوردی
ات :برو پیش دکتره مدرسه
پسره :چشم
تهیونگ :هنوز کارم باهاش تموم نشده بود
پس رو تو خالیش می کنم
ات:بکن
تهوینگ :یکی زدم تو گوشش
ات :هواست هست داری چکار می کنی
تهیونگ :خودت گفتی
ات :که منم یکی زدم اونجاش (ذهن های منحرف میدونن )
تهیونگ : آه کسافت
انتقام این کار رو ازت میگرم
حالا ببین
ات :بگیر
ادامه بدم
یا نه
شرط نمیزارم
صبح از خواب بیدار شدم
صورتم رو شستم روتین پوستی و یه
میکاپ ساده انجام دادم لباسم رو پوشیدم کیفم رو برداشتم و رفتم پایین صبحانه خوردم و رفتم مدرسه
ات :سلام لیا
لیا :سلام ات
بریم رو کلاس ؟
ات:بریم
داشتیم می رفتیم که صدای کتک زدن امد به لیا گفتم بره رو کلاس خودم هم رفتم صدا رو دنبال کردم تا رسیدم به
پشت مدرسه دیدم تهیونگ وا اعضا یه پسر رو میزنن من رفتم سراغش
ات :داری چیکار می کنی
تهوینگ : به تو چه
ات:(پوز خند ) به من چه هواست هست چه بلایی سرش اوردی
ات :برو پیش دکتره مدرسه
پسره :چشم
تهیونگ :هنوز کارم باهاش تموم نشده بود
پس رو تو خالیش می کنم
ات:بکن
تهوینگ :یکی زدم تو گوشش
ات :هواست هست داری چکار می کنی
تهیونگ :خودت گفتی
ات :که منم یکی زدم اونجاش (ذهن های منحرف میدونن )
تهیونگ : آه کسافت
انتقام این کار رو ازت میگرم
حالا ببین
ات :بگیر
ادامه بدم
یا نه
شرط نمیزارم
۸.۶k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.