ساعت ۱٢ شب
تیهونگ ویو
پسرا میخواستن برن بیرون من گفتم نه من نمیام حصله ندارم گفتن باشه ساعت 12 شب بود که دیدم هیچ صدایی از ات نمیاد خواستم برم ببینم چی شده آخه من و ات مثل خواهر و برادر بودیم
ات ویو
اگه این 12 تا قرص برنج رو یک جا بخورم در عرض 15 دقیقه میمیرم مگه پسرا نمیخواستن که من برم خوب زودتر میرم:))🖤💔
قرص هارو خوردم شروع کردم به خون بالا آوردن که تیهونگ اومد خون بالا آوردنم تموم شد
تیهونگ ویو
رفتم دیدم ات قرص برنج خورده و خون بالا آوردنش تموم شده رفتم بغلش کردم داشت آخرین نفساش رو میکشید
تیهونگ:ات تو.. تو چی.. چیکار کردی
ات:من..(سرفه خون)
ات:مگه.. نمیخواستن.. که.. من.. برم(سرفه خون)
تیهونگ:نه ات تو هیچ وقت نمیری خواهش میکنم چشمات رو نبند و ما پسرا و آرمی ها رو تنها نزار(بغض)
ات: من.. به.. درخواستتون.. عمل کردم.. و.. زود تر دارم میرم(سرفه خونی)
تیهونگ:نه تروخدا چشمات رو نبند(داشت بغضش میشکست)
ات:از.. طرف.. من.. از.. پسرا.. معضرت.. خواهیی.. کن.. که.. عضو.. هشتم.. شدم.. و.. به.. آرمی.. ها.. هم.. به.. گو.. بعد.. از.. من.. دوباره.. شاد.. باشن.. و.. آخرین.. حرفم.. لطفا.. مواظب.. خودتون.. باشید.. من.. یه.. فلش.. گذاشتم.. یادگاری.. که.. فیلم.. خودم.. توش.. هستش..و.. خاطراتمون..اگه.. دلتون.. تنگ.. شد.. برید.. ببینیدش..فلشه.. کناره.. میزه.. تلویزیون.. هستش.. روش.. نوشتم.. برای.. اوپا.. های.. قشنگم(آخرین سرفه خون وپایان)
تیهونگ بغضش شکست و گریه کرد و بدن بیجون ات رو که مثل خواهرش بود بغل گرفت و هی اسمش رو میگفت وگریه میکرد(بگردم بچم🥺😭) بهش میگفت برگرد ولی مگه روحی که از بدنش اومده بیرون برمیگرده؟؟
جیهوپ ویو
اومدم از بیرون خونه که صدا های گریه تیهونگ اومد برم ببینم چیشده رفتم با چیزی که دیدم خشکم زد ات ات خودکشی کرده بود باورم نمیشه چرا به خاطر شایعات الکی باهاش دعوا کردیم رفتم تیهونگ رو بغلم کردم گفتم آروم باش اون میگفت نه نمیتونم باورم نمیشه به خاطر شایعات الکی باهاش دعوا کردیم منم بغض کردم وباهاش گریه کردم باورم نمیشه ات مارو تنها گذاشته صدای زنگ خورد رفتم درو باز کردم بقیه پسرا برگشتن
نامجون ویو
دیدم جیهوپ داره گریه میکنه
نامجون:جیهوپ چیشده(نگران)
جیهوپ:(فقط گریه میکرد)
جین و شوگا وجونگ کوک و جیمین:چیشده(نگران)
جیهوپ با شنیدن صدای های داد و فریاد تیهونگ رفت سریع بالا بقیم باهاش رفتن بالا رفت تیهونگ رو بغلش کرد وبهش گفت تیهونگ ات مرده میفهمی اون برنمیگرده(گریه)
تیهونگ گفت نه اون زندس نه اون نمرده(گریه وداد) بقیه پسرا هم خشکشون زد..
خماری عزیزان
پسرا میخواستن برن بیرون من گفتم نه من نمیام حصله ندارم گفتن باشه ساعت 12 شب بود که دیدم هیچ صدایی از ات نمیاد خواستم برم ببینم چی شده آخه من و ات مثل خواهر و برادر بودیم
ات ویو
اگه این 12 تا قرص برنج رو یک جا بخورم در عرض 15 دقیقه میمیرم مگه پسرا نمیخواستن که من برم خوب زودتر میرم:))🖤💔
قرص هارو خوردم شروع کردم به خون بالا آوردن که تیهونگ اومد خون بالا آوردنم تموم شد
تیهونگ ویو
رفتم دیدم ات قرص برنج خورده و خون بالا آوردنش تموم شده رفتم بغلش کردم داشت آخرین نفساش رو میکشید
تیهونگ:ات تو.. تو چی.. چیکار کردی
ات:من..(سرفه خون)
ات:مگه.. نمیخواستن.. که.. من.. برم(سرفه خون)
تیهونگ:نه ات تو هیچ وقت نمیری خواهش میکنم چشمات رو نبند و ما پسرا و آرمی ها رو تنها نزار(بغض)
ات: من.. به.. درخواستتون.. عمل کردم.. و.. زود تر دارم میرم(سرفه خونی)
تیهونگ:نه تروخدا چشمات رو نبند(داشت بغضش میشکست)
ات:از.. طرف.. من.. از.. پسرا.. معضرت.. خواهیی.. کن.. که.. عضو.. هشتم.. شدم.. و.. به.. آرمی.. ها.. هم.. به.. گو.. بعد.. از.. من.. دوباره.. شاد.. باشن.. و.. آخرین.. حرفم.. لطفا.. مواظب.. خودتون.. باشید.. من.. یه.. فلش.. گذاشتم.. یادگاری.. که.. فیلم.. خودم.. توش.. هستش..و.. خاطراتمون..اگه.. دلتون.. تنگ.. شد.. برید.. ببینیدش..فلشه.. کناره.. میزه.. تلویزیون.. هستش.. روش.. نوشتم.. برای.. اوپا.. های.. قشنگم(آخرین سرفه خون وپایان)
تیهونگ بغضش شکست و گریه کرد و بدن بیجون ات رو که مثل خواهرش بود بغل گرفت و هی اسمش رو میگفت وگریه میکرد(بگردم بچم🥺😭) بهش میگفت برگرد ولی مگه روحی که از بدنش اومده بیرون برمیگرده؟؟
جیهوپ ویو
اومدم از بیرون خونه که صدا های گریه تیهونگ اومد برم ببینم چیشده رفتم با چیزی که دیدم خشکم زد ات ات خودکشی کرده بود باورم نمیشه چرا به خاطر شایعات الکی باهاش دعوا کردیم رفتم تیهونگ رو بغلم کردم گفتم آروم باش اون میگفت نه نمیتونم باورم نمیشه به خاطر شایعات الکی باهاش دعوا کردیم منم بغض کردم وباهاش گریه کردم باورم نمیشه ات مارو تنها گذاشته صدای زنگ خورد رفتم درو باز کردم بقیه پسرا برگشتن
نامجون ویو
دیدم جیهوپ داره گریه میکنه
نامجون:جیهوپ چیشده(نگران)
جیهوپ:(فقط گریه میکرد)
جین و شوگا وجونگ کوک و جیمین:چیشده(نگران)
جیهوپ با شنیدن صدای های داد و فریاد تیهونگ رفت سریع بالا بقیم باهاش رفتن بالا رفت تیهونگ رو بغلش کرد وبهش گفت تیهونگ ات مرده میفهمی اون برنمیگرده(گریه)
تیهونگ گفت نه اون زندس نه اون نمرده(گریه وداد) بقیه پسرا هم خشکشون زد..
خماری عزیزان
۴.۳k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.