Name roman : ❤شیطنتی پرشور تا عشقی پرعطش🖤 part5
#متین
رسیدم ارایشگاه هوفف خدا مگه میان اینا حدود نیم ساعت بود که منتظر بودم بالاخره امدن تازه همشونم نه فقط پانیذ اماده بود
متین : پانیذ بقیه کی میان
پانیذ : بقیه امادن فقط دارن غیبت میکنن
متین : الان اخه نمیشه بهشون بگی زودتر بیان بابا ساعت پنج مهمونا میان الان ۳ونیمه دیر میشه ها از من گفتن بود
همینجوری داشتم با پانیذ صحبت میکردم که دخترا اومدن من حواسم فقط پیش نیکا بود با اینکه خیلی ارایش نکرده بود و مدل موهاش هم باز بود و ساده ولی خیلی خوشگل شده بود
متین : نیکا خیلی خوشگل شدی
نیکا : مرسی متین
رومینا و پانیذودیاناوعسل : ما هم که اینجا هویجیم
متین : نه شما هم بد نشدید بشینید بریم فقط هوففف دیره خداااااااااا
رومینا : خب جا نمیشیم که با یه ماشین
متین : شما دخترید ریزه میزه اید جا میشید
نیکا جلو نشست بقیه دخترا هم عقب
.................................................................................
#نیکا
همه مهمونا اومده بودن خیلی شلوغ بود وقت رقص شده بود هر دختر پسر با هم میرقصیدن منم داشتم بقیه رو نگاه میکردم دیانا با ارسلان عسل با رضا رومینا با فرزاد پانیذ با محمد محرابم داشت با مامان محبوبه میرقصید چشمم خورد به متین داشت با رها صحبت میکرد (یکی از فامیل های دور نیکا اینا) داشتم میرفتم که بهش بگم با هم برقصیم که دیدم رفت با رها رقصید نمیدونم چرا ولی بغض کردم که یه دست جلوم اومد سرمو گرفتم بالا که شایان رو دیدم (پسر دایی نیکا)منم برای اینکه حرص متینو در بیارم دستشو گرفتم و رفتیم با هم رقصیدیم
.................................................................................
#متین میخواستم با نیکا برقصم که این رهای کنه اومد پیشم وقتی که ایران بودمم همش دوست داشت خودشو بمن بچسبونه بعد دستم و گرفت و برید وسط جمعیت دیدم نیکا داره با شایان میرقصه منم برای اینکه حرصشو دربیارم با رها رقصیدم(خب برادر من وقتی هردوتون میخواید باهم برقصید مگه مرض داری که میخواید حرص همو دربیارید)
وجی : پیس پیس متین
متین : ها
وجی : هان چیه وقتی میگم متین باید بگی جانم
متین : خیلی داری حرف میزنی بگو ببینم چی میگی
وجی : میگم نیکا رو دوست داری؟
متین : وجی چرت وپرت نگو معلومه که نه وجی : پس چرا وقتی رفت با شایان رقصید حسودیت شد
متین : وجی برو پی کارت چند وقت نبودی راحت بودم از دستت باز سرو کلت پیداشد وجی : همین که هست میخوای برم
متین : اره میخوام بری
وجی : من میرم ولی یادت باشه وقتی به من نیاز داشتی نیای منت کشی ها
متین : نترس نمیام
کامنت:5
رسیدم ارایشگاه هوفف خدا مگه میان اینا حدود نیم ساعت بود که منتظر بودم بالاخره امدن تازه همشونم نه فقط پانیذ اماده بود
متین : پانیذ بقیه کی میان
پانیذ : بقیه امادن فقط دارن غیبت میکنن
متین : الان اخه نمیشه بهشون بگی زودتر بیان بابا ساعت پنج مهمونا میان الان ۳ونیمه دیر میشه ها از من گفتن بود
همینجوری داشتم با پانیذ صحبت میکردم که دخترا اومدن من حواسم فقط پیش نیکا بود با اینکه خیلی ارایش نکرده بود و مدل موهاش هم باز بود و ساده ولی خیلی خوشگل شده بود
متین : نیکا خیلی خوشگل شدی
نیکا : مرسی متین
رومینا و پانیذودیاناوعسل : ما هم که اینجا هویجیم
متین : نه شما هم بد نشدید بشینید بریم فقط هوففف دیره خداااااااااا
رومینا : خب جا نمیشیم که با یه ماشین
متین : شما دخترید ریزه میزه اید جا میشید
نیکا جلو نشست بقیه دخترا هم عقب
.................................................................................
#نیکا
همه مهمونا اومده بودن خیلی شلوغ بود وقت رقص شده بود هر دختر پسر با هم میرقصیدن منم داشتم بقیه رو نگاه میکردم دیانا با ارسلان عسل با رضا رومینا با فرزاد پانیذ با محمد محرابم داشت با مامان محبوبه میرقصید چشمم خورد به متین داشت با رها صحبت میکرد (یکی از فامیل های دور نیکا اینا) داشتم میرفتم که بهش بگم با هم برقصیم که دیدم رفت با رها رقصید نمیدونم چرا ولی بغض کردم که یه دست جلوم اومد سرمو گرفتم بالا که شایان رو دیدم (پسر دایی نیکا)منم برای اینکه حرص متینو در بیارم دستشو گرفتم و رفتیم با هم رقصیدیم
.................................................................................
#متین میخواستم با نیکا برقصم که این رهای کنه اومد پیشم وقتی که ایران بودمم همش دوست داشت خودشو بمن بچسبونه بعد دستم و گرفت و برید وسط جمعیت دیدم نیکا داره با شایان میرقصه منم برای اینکه حرصشو دربیارم با رها رقصیدم(خب برادر من وقتی هردوتون میخواید باهم برقصید مگه مرض داری که میخواید حرص همو دربیارید)
وجی : پیس پیس متین
متین : ها
وجی : هان چیه وقتی میگم متین باید بگی جانم
متین : خیلی داری حرف میزنی بگو ببینم چی میگی
وجی : میگم نیکا رو دوست داری؟
متین : وجی چرت وپرت نگو معلومه که نه وجی : پس چرا وقتی رفت با شایان رقصید حسودیت شد
متین : وجی برو پی کارت چند وقت نبودی راحت بودم از دستت باز سرو کلت پیداشد وجی : همین که هست میخوای برم
متین : اره میخوام بری
وجی : من میرم ولی یادت باشه وقتی به من نیاز داشتی نیای منت کشی ها
متین : نترس نمیام
کامنت:5
۱۵.۱k
۱۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.