black life part 3 (بخش ۲
black life part 3 (بخش ۲
#black_life
"دستم به فرمون گرفتم و پام رو گاز گذاشتم حرکت کردم از پارکینگ رفتم بیرون وارد خیابون شدم با سرعت گاز میدادم "
ا.ت،یسسس چقدر حال میده
"بعد چند مین رسیدم دم در خونه ، دم در پارک کردم پیدا شدم قفل ماشین زدم رفتم تو خونه "
ا.ت،ماماننن من اومدم
ا.م،خوش اومدی دخترم
ا.م،چرا الان اومدی
ا.ت،خب کار جدیدی پیدا کردم و خب رئیس میخواد بره سفر کاری منم باید باهاش برم گفت بیام وسایلم جمع کنم
ا.م،باش دخترم برو کارات بکن دیرت نشه
ا.ت،چشم
"رفتم تو اتاق کولم برداشتم و وسایلم جمع کردم فقط چیز های ضروری رو برداشتم بعدش رفتم ی دوش ۱۵ دقیقه ای گرفتم و لباسام عوض کردم رفتم تو آشپزخونه ی سری خوراکی که ته کابینت مونده بود کشیدم بیرون و تو کیفم گذاشتم یکمشم همونجا خوردم ی صدای پیام گوشیم اومد"
"فکر کنم رئیس بود آدرس برام فرستاده بود وسایلم و سوئیچ ماشین برداشتم از مامانم خداحافظی کردم و رفتم بیرون سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت لوکیشن "
"خیلی دور بود از خونم با ترافیکی که شد تقریبا ۲ساعت نیم بعد رسیدم اونجا ی ویلای لوکس بود قشنگ شبیه قصر بود دهنم وا مونده بود که یهو در پارکینگ باز شد رفتم داخل پارکینگ ماشین پارک کردم و پیاده شدم رفتم سمت در خونه زنگ زدم "
"ی خانم نسبتا مسن در باز کرد"
آجوما،بله شما؟
ا.ت،سلام من راننده حدید رئیس کیم هستم "انگار از دیدنم تعجب کرد "
آجوما، اها بفرمایید داخل
ا.ت،"رفتم داخل خونه خیلی شیک و بزرگ بود نشستم رو مبل و منتظر موندم"
ت،"عصبی شده بودم "
باید تا الان میرسیدد
ت،"رفتم داخل حموم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم لباسام از قبل جمع کرده بودم "
"لباسم عوض کردم وسایلم برداشتم رفتم پایین که با اون دختره رو به رو شدم"
ت،چه عجب خانم تشریف آوردن میزاشتی یهو فردا میومدی "کلمه آخر با داد بلندی گفتم "
ا.ت،"با دادی که زد سریع بلند شدم تعظیم کردم و "
ا.ت،ببخشید قربان من واقعا متاسفم
ت،الان متاسف بودن تو به چه درد من میخوره هاننننن؟
ا.ت،"سرم با شرمندگی پایین انداخته بودم یجورایی حق داشت "
ت،"رفتم سمتش چونش گرفتم سرش بالا اوردم"
تو چشمام نگاه کن
ا.ت،"یکم تعجب کردم و ترسیدم اما نگاهش نکردم"
ت،"با صدای بلند داد زدم "
تو چشمام نگاه کن
ات،"سرم آوردم بالا و نگاهش کردم"
ت،مفهمی الان بخاطر تو چقدر از وقتم الکی رفت؟؟؟
(ادامش تو کامنت ها)
#black_life
"دستم به فرمون گرفتم و پام رو گاز گذاشتم حرکت کردم از پارکینگ رفتم بیرون وارد خیابون شدم با سرعت گاز میدادم "
ا.ت،یسسس چقدر حال میده
"بعد چند مین رسیدم دم در خونه ، دم در پارک کردم پیدا شدم قفل ماشین زدم رفتم تو خونه "
ا.ت،ماماننن من اومدم
ا.م،خوش اومدی دخترم
ا.م،چرا الان اومدی
ا.ت،خب کار جدیدی پیدا کردم و خب رئیس میخواد بره سفر کاری منم باید باهاش برم گفت بیام وسایلم جمع کنم
ا.م،باش دخترم برو کارات بکن دیرت نشه
ا.ت،چشم
"رفتم تو اتاق کولم برداشتم و وسایلم جمع کردم فقط چیز های ضروری رو برداشتم بعدش رفتم ی دوش ۱۵ دقیقه ای گرفتم و لباسام عوض کردم رفتم تو آشپزخونه ی سری خوراکی که ته کابینت مونده بود کشیدم بیرون و تو کیفم گذاشتم یکمشم همونجا خوردم ی صدای پیام گوشیم اومد"
"فکر کنم رئیس بود آدرس برام فرستاده بود وسایلم و سوئیچ ماشین برداشتم از مامانم خداحافظی کردم و رفتم بیرون سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت لوکیشن "
"خیلی دور بود از خونم با ترافیکی که شد تقریبا ۲ساعت نیم بعد رسیدم اونجا ی ویلای لوکس بود قشنگ شبیه قصر بود دهنم وا مونده بود که یهو در پارکینگ باز شد رفتم داخل پارکینگ ماشین پارک کردم و پیاده شدم رفتم سمت در خونه زنگ زدم "
"ی خانم نسبتا مسن در باز کرد"
آجوما،بله شما؟
ا.ت،سلام من راننده حدید رئیس کیم هستم "انگار از دیدنم تعجب کرد "
آجوما، اها بفرمایید داخل
ا.ت،"رفتم داخل خونه خیلی شیک و بزرگ بود نشستم رو مبل و منتظر موندم"
ت،"عصبی شده بودم "
باید تا الان میرسیدد
ت،"رفتم داخل حموم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم لباسام از قبل جمع کرده بودم "
"لباسم عوض کردم وسایلم برداشتم رفتم پایین که با اون دختره رو به رو شدم"
ت،چه عجب خانم تشریف آوردن میزاشتی یهو فردا میومدی "کلمه آخر با داد بلندی گفتم "
ا.ت،"با دادی که زد سریع بلند شدم تعظیم کردم و "
ا.ت،ببخشید قربان من واقعا متاسفم
ت،الان متاسف بودن تو به چه درد من میخوره هاننننن؟
ا.ت،"سرم با شرمندگی پایین انداخته بودم یجورایی حق داشت "
ت،"رفتم سمتش چونش گرفتم سرش بالا اوردم"
تو چشمام نگاه کن
ا.ت،"یکم تعجب کردم و ترسیدم اما نگاهش نکردم"
ت،"با صدای بلند داد زدم "
تو چشمام نگاه کن
ات،"سرم آوردم بالا و نگاهش کردم"
ت،مفهمی الان بخاطر تو چقدر از وقتم الکی رفت؟؟؟
(ادامش تو کامنت ها)
۵.۸k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.