جرعه ای شراب
« شات سوم »
به لنا نگاه کردم سرپا بودو داشت با یه مرده حرف میزد ولی من خیلی هوشیار نبودم که لنارو دیدم با اون مرده اومدن
لنا : ا/ت معرفی میکنم کوک دوست صمیمیم
ا/ت : خوشبختم ( با حالت مستی )
کوک : منم ..... مثل اینکه حالتون خوب نیستش
ا/ت : نه خوبم
بعدشم از روی صندلیش بلند شدو اومد دو قدم برداره کت ا/ت افتادو کوک گرفتش
کوک : اوه .... حالت خوبه ؟ ..... بیدار شو ... هی
لنا : الان زنگ میزنم به تهی ......
تهیونگ : نیازی نیست ... خودم اینجام
لنا : اوه ... ته .. تهیونگ ... اینجا چیکار میکنی ؟ .... از کجا فهمیدی ما اینجاییم ؟
تهیونگ : اونش دیگه به خودم مربوطه بعدم ا/تو گرفتو بدون حرفی رفت
« ویو تهیونگ »
بعد از اینکه کارمون تموم شد از شوگا خدافظی کردمو داشتم به سمت خونه میرفتم که یکی از نوچه هام زنگ زد
تهیونگ : بگو
نوچه : آقا خانم ا/ت رفتن با دوستشون قسمت شمال کره
تهیونگ : کجا رفتن ؟
نوچه : فک کنم سوییچ پارتی ( پارتی قروقاطی )
وقتی اینو گفت خون جلوی چشمامو گرفت : آدرسو بفرست ... در ضمن کارت درست بود پوله خوبی میگیری
نوچه : وظیفم بود
رفتم به سمت آدرس دیدم پلیس داره اینطرفا پرسه میزنه دلم شور زد حتما یه چیزایی راجب امشب شنیدن سریع رفتم تا جمعش کنم و ......
( توی ماشین )
ا/ت عرق کرده بود خیلی نگرانش بودم که یه هو چشماشو باز کردو زد روی شونم دستش روی دهنش بود سریع زدم بغل پیاده شدو رفت کارشو کرد همونجا نشستو سرشو با دستاش گرفت منم رفته بودم تا از صندق عقب آب بیارم
تهیونگ : بیا دستو صورتتو بشور
شستش بهش گفتم : بلندشو بریم دکتر
ا/ت : ...
تهیونگ : ا/ت .... نمیخوای بلند شی
ا/ت : ننمممیییخخوووااامممم ( با جیغ )
بعدشم شروع کرد گریه کردن
رفتم نشستم پیششو دستمو گذاشتم روی شونش : چرا با خودت اینکارارو میکنی ؟
ا/ت : مگه برای تو مهمه ؟ ( با گریه )
تهیونگ : چرا نباشه ؟
ا/ت : حرفاتو مرور کن ... آخرین حرفت ههرریی .... حرفه خوبی زدی ؟ ( با دادو گریه )
تهیونگ : الان یعنی میخوای ازم جدا شی ؟
ا/ت : تو باشی چیکار میکنی ؟ ها ؟ تنها پناهت توی این دنیا ( ا/ت خانواده نداره 🥲 ) از خونه بیرونت کرد ... هر حرفی از دهنش درومد بهت گفت ( با گریه و آروم ) بعدم بلند شدو رفت جلوترو گفت : چرااا ؟ بعدم گریه کرد رفتمو براید استایل بغلش کردمو گذاشتمش توی ماشین بردمش جلوی یه پرتگاه بدون حرفی پیاده شدو رفت جلو با بغض دورو ورو نگاه میکرد رفتم پیششو بدون حرفی بغلش کردم توی بغلم آروم اشک میریخت از خودم جداش کردمو گفتم : غلط کردم منو ببخش زندگیم ( با بغض )
بدون حرفی بوسم کرد بعده چند دقیقه جدا شدیمو گفت : بخشیدمت
تهیونگ : دوست دارم
ا/ت : منم پناهه من
پایان 🥲🍷🖤❤️
اسلاید ۲ و ۳ : لباس ا/ت برای پارتی
به لنا نگاه کردم سرپا بودو داشت با یه مرده حرف میزد ولی من خیلی هوشیار نبودم که لنارو دیدم با اون مرده اومدن
لنا : ا/ت معرفی میکنم کوک دوست صمیمیم
ا/ت : خوشبختم ( با حالت مستی )
کوک : منم ..... مثل اینکه حالتون خوب نیستش
ا/ت : نه خوبم
بعدشم از روی صندلیش بلند شدو اومد دو قدم برداره کت ا/ت افتادو کوک گرفتش
کوک : اوه .... حالت خوبه ؟ ..... بیدار شو ... هی
لنا : الان زنگ میزنم به تهی ......
تهیونگ : نیازی نیست ... خودم اینجام
لنا : اوه ... ته .. تهیونگ ... اینجا چیکار میکنی ؟ .... از کجا فهمیدی ما اینجاییم ؟
تهیونگ : اونش دیگه به خودم مربوطه بعدم ا/تو گرفتو بدون حرفی رفت
« ویو تهیونگ »
بعد از اینکه کارمون تموم شد از شوگا خدافظی کردمو داشتم به سمت خونه میرفتم که یکی از نوچه هام زنگ زد
تهیونگ : بگو
نوچه : آقا خانم ا/ت رفتن با دوستشون قسمت شمال کره
تهیونگ : کجا رفتن ؟
نوچه : فک کنم سوییچ پارتی ( پارتی قروقاطی )
وقتی اینو گفت خون جلوی چشمامو گرفت : آدرسو بفرست ... در ضمن کارت درست بود پوله خوبی میگیری
نوچه : وظیفم بود
رفتم به سمت آدرس دیدم پلیس داره اینطرفا پرسه میزنه دلم شور زد حتما یه چیزایی راجب امشب شنیدن سریع رفتم تا جمعش کنم و ......
( توی ماشین )
ا/ت عرق کرده بود خیلی نگرانش بودم که یه هو چشماشو باز کردو زد روی شونم دستش روی دهنش بود سریع زدم بغل پیاده شدو رفت کارشو کرد همونجا نشستو سرشو با دستاش گرفت منم رفته بودم تا از صندق عقب آب بیارم
تهیونگ : بیا دستو صورتتو بشور
شستش بهش گفتم : بلندشو بریم دکتر
ا/ت : ...
تهیونگ : ا/ت .... نمیخوای بلند شی
ا/ت : ننمممیییخخوووااامممم ( با جیغ )
بعدشم شروع کرد گریه کردن
رفتم نشستم پیششو دستمو گذاشتم روی شونش : چرا با خودت اینکارارو میکنی ؟
ا/ت : مگه برای تو مهمه ؟ ( با گریه )
تهیونگ : چرا نباشه ؟
ا/ت : حرفاتو مرور کن ... آخرین حرفت ههرریی .... حرفه خوبی زدی ؟ ( با دادو گریه )
تهیونگ : الان یعنی میخوای ازم جدا شی ؟
ا/ت : تو باشی چیکار میکنی ؟ ها ؟ تنها پناهت توی این دنیا ( ا/ت خانواده نداره 🥲 ) از خونه بیرونت کرد ... هر حرفی از دهنش درومد بهت گفت ( با گریه و آروم ) بعدم بلند شدو رفت جلوترو گفت : چرااا ؟ بعدم گریه کرد رفتمو براید استایل بغلش کردمو گذاشتمش توی ماشین بردمش جلوی یه پرتگاه بدون حرفی پیاده شدو رفت جلو با بغض دورو ورو نگاه میکرد رفتم پیششو بدون حرفی بغلش کردم توی بغلم آروم اشک میریخت از خودم جداش کردمو گفتم : غلط کردم منو ببخش زندگیم ( با بغض )
بدون حرفی بوسم کرد بعده چند دقیقه جدا شدیمو گفت : بخشیدمت
تهیونگ : دوست دارم
ا/ت : منم پناهه من
پایان 🥲🍷🖤❤️
اسلاید ۲ و ۳ : لباس ا/ت برای پارتی
۱۷.۷k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.