part: 2
که یهو پسره هه سو رو میگیره و بغلش میکنه و اونو میبره هه سو خیلی سعی کرد تا خودش رو ازاد کنه اما
نتونست پسره اونو به یه جایه خیلی ترسناک و تاریک برد و هه سو رو اونجا گذاشت هه سو از ترس به
خودش می لرزید و بعد سعی کرد تا قیافه ی پسرک رو تشخیص بده اما نتونست چون اون یه ماسک و کلاه
سیاه داشت.... پسرک رفته بود هه سو هم میترسید که یهو ....
همه لامپ ها روشن شد کاغذ رنگی روی هه سو ریخته شد که هه سو کمی خوشحال و تهیونگ اومدو
دخترک رو به اغوشذگرم خودش مهمون کرد و بعد اروم لب زد : تولدت مبارک فرشته کوچولوی من...
نایون اومد و گفت؛: هه سو ... ببخشید که ترسیدی تهیونگ گفت که این شکلی خیلی متعجب و سوپرایز
میشی
هه سو: باباییییی😞😞🙃🙃
تهیونگ : هه سو وووᥬ☺᭄ ᥬ☺᭄ ᥬ🙃᭄
و بعد کیکو خوردن و خوابیدن
و از اون به بعد به خوبی و خوشی زندگی کردن
.
ً
.
ببخشید کم شد واسه فیک بعدی خیلی ذوق دارم فیک بعدی مافیای هست برای همین بگین از کی باشه ممنون
نتونست پسره اونو به یه جایه خیلی ترسناک و تاریک برد و هه سو رو اونجا گذاشت هه سو از ترس به
خودش می لرزید و بعد سعی کرد تا قیافه ی پسرک رو تشخیص بده اما نتونست چون اون یه ماسک و کلاه
سیاه داشت.... پسرک رفته بود هه سو هم میترسید که یهو ....
همه لامپ ها روشن شد کاغذ رنگی روی هه سو ریخته شد که هه سو کمی خوشحال و تهیونگ اومدو
دخترک رو به اغوشذگرم خودش مهمون کرد و بعد اروم لب زد : تولدت مبارک فرشته کوچولوی من...
نایون اومد و گفت؛: هه سو ... ببخشید که ترسیدی تهیونگ گفت که این شکلی خیلی متعجب و سوپرایز
میشی
هه سو: باباییییی😞😞🙃🙃
تهیونگ : هه سو وووᥬ☺᭄ ᥬ☺᭄ ᥬ🙃᭄
و بعد کیکو خوردن و خوابیدن
و از اون به بعد به خوبی و خوشی زندگی کردن
.
ً
.
ببخشید کم شد واسه فیک بعدی خیلی ذوق دارم فیک بعدی مافیای هست برای همین بگین از کی باشه ممنون
۹.۶k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.