پارت بیست و پنجم
تو بهت فرو رفت بچم اخی عزیییزم بعد چند ثانیه لبخند محوی رو لباش اومد اخییییییییی فدای اون لبخندش بشم (جانننننننننن من چی گفتم الان فدای لبخندش!!!!!)هوففففف خدا بیخیال بعدا در این باره فکر میکنم
سرمو تکیه دادم به شیشه چشمامم بستم
با وایستادن ماشین شمامو باز کردم رسیده بودیم از ماشین پیاده شدم رفتم سمت مهراد
من:داداش چرا ایدا نیومده بود بیمرستان پیشم
مهراد:ازت خجالت میکشه میگه من باعث این حالش شدم
من:اها
سورنم اومد پیشمون رسیدیم به در درو زدیم بعد چند ثانیه در باز شد و قامت ارمان نمایان شد وای خدااااا پسر خاله قشنگم پریدم بغلش سفت بغلم گرفت داشتیم همو له میکردیم
من:له شدم ارمان
ارمان:خخخخخ منم دارم له میشم چطوری جغله دلم برات تنگ شده بود
من:وای ارمان منم دلم تنگ شده بود برات
ارمان گذاشتم زمین برگشتم پشت و نگاه کردم یا ابلفض مامان چرا این شکلی شده
پارت بعددد
سرمو تکیه دادم به شیشه چشمامم بستم
با وایستادن ماشین شمامو باز کردم رسیده بودیم از ماشین پیاده شدم رفتم سمت مهراد
من:داداش چرا ایدا نیومده بود بیمرستان پیشم
مهراد:ازت خجالت میکشه میگه من باعث این حالش شدم
من:اها
سورنم اومد پیشمون رسیدیم به در درو زدیم بعد چند ثانیه در باز شد و قامت ارمان نمایان شد وای خدااااا پسر خاله قشنگم پریدم بغلش سفت بغلم گرفت داشتیم همو له میکردیم
من:له شدم ارمان
ارمان:خخخخخ منم دارم له میشم چطوری جغله دلم برات تنگ شده بود
من:وای ارمان منم دلم تنگ شده بود برات
ارمان گذاشتم زمین برگشتم پشت و نگاه کردم یا ابلفض مامان چرا این شکلی شده
پارت بعددد
۱.۹k
۳۰ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.