PART ④
جیمین: یونجا دخترم بیا غذا
یونجا: باشه بابا اومدم
یونجا: بابا غذا چیه؟
جیمین: لازانیا و پیتزا
یونجا: اومممم
دوتاشون رفتن و نشستن که غذا بخورن
یونجا: بابا حالم داره بد میشه (استفراق و حالت توهع)
یونجا دویید و رفت تو دستشویی
جیمین: یونجا خوبی؟؟
یونجا: .......
جیمین: یونجا؟
جیمین ویو
صدایی از یونجا نشنیدم و ترسیدم سری رفتم تو که دیدیم هنوز داره استفراق میکنه
یونجا: بابا میشه بریم دکتر پیشه اون خانومه
جیمین: با... باشه بریم
یونجا و جیمین باهم رفتن و بعد از چند مین رسیدن...
جیمین: دکتر لی (با داد)
د/ل: وای جیمین چی شده
جیمین: دکتر ا.ت رو هست؟
د/ل: رفته خونه چرا!
جیمین: میشه ادرس خونشو بدید
یونجا: بابا من میرم تو ماشین بشینم
جیمین: باشه برو منم میام الان
د/ل: باشه حالا که اثرار میکنی....
دکتر لی ادرس رو داد به جیمین و بعد با یونجا به خونه ی ا.ت رفتن و بعد چند مین رسیدن..
ا.ت ویو
رفتم غذام رو گذاشتم رو میز و خودم هم روی صندلی نشستم تا خاستم لقمه ی اول رو بخورم که زنگ خونه زده شد. بلند شدم و در رو باز کردم که دیدم اقای پارک (جیمین) با دخترش اومده
جیمین: سلام ببخشید مزاهمتون میشم میشه دخترم رو ماعینه کنید؟؟؟
ا.ت: سلام، حتما... بیاید تو
ا.ت: خوب دختر عزیزم بیا بریم تو اتاق کارم (یه اتاق کار تو خونه داره)
یونجا: باش
جیمین ویو
خاستم برم باهاشون تو اتاق که ا.ت گفت بیرون بمون......
یونجا: باشه بابا اومدم
یونجا: بابا غذا چیه؟
جیمین: لازانیا و پیتزا
یونجا: اومممم
دوتاشون رفتن و نشستن که غذا بخورن
یونجا: بابا حالم داره بد میشه (استفراق و حالت توهع)
یونجا دویید و رفت تو دستشویی
جیمین: یونجا خوبی؟؟
یونجا: .......
جیمین: یونجا؟
جیمین ویو
صدایی از یونجا نشنیدم و ترسیدم سری رفتم تو که دیدیم هنوز داره استفراق میکنه
یونجا: بابا میشه بریم دکتر پیشه اون خانومه
جیمین: با... باشه بریم
یونجا و جیمین باهم رفتن و بعد از چند مین رسیدن...
جیمین: دکتر لی (با داد)
د/ل: وای جیمین چی شده
جیمین: دکتر ا.ت رو هست؟
د/ل: رفته خونه چرا!
جیمین: میشه ادرس خونشو بدید
یونجا: بابا من میرم تو ماشین بشینم
جیمین: باشه برو منم میام الان
د/ل: باشه حالا که اثرار میکنی....
دکتر لی ادرس رو داد به جیمین و بعد با یونجا به خونه ی ا.ت رفتن و بعد چند مین رسیدن..
ا.ت ویو
رفتم غذام رو گذاشتم رو میز و خودم هم روی صندلی نشستم تا خاستم لقمه ی اول رو بخورم که زنگ خونه زده شد. بلند شدم و در رو باز کردم که دیدم اقای پارک (جیمین) با دخترش اومده
جیمین: سلام ببخشید مزاهمتون میشم میشه دخترم رو ماعینه کنید؟؟؟
ا.ت: سلام، حتما... بیاید تو
ا.ت: خوب دختر عزیزم بیا بریم تو اتاق کارم (یه اتاق کار تو خونه داره)
یونجا: باش
جیمین ویو
خاستم برم باهاشون تو اتاق که ا.ت گفت بیرون بمون......
۱۸.۰k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.