پارت 7
یخواستم بخوابم ولی مویچیرو محکم بغل ام کرده بود)
ات: بعد از ظهر
سانمی: مویچیرو شروع کنیم (با پوز خند)
مویچیرو: باشه
ات: همدیگه رو نکشین
سانمی: باشه
(شروع کردن به مبارزه کردن و مویچیرو برنده شد)
مویچیرو: من برنده شدم آقای سانمی
سانمی: من زیر قولم نمیزنم
ات: خب مویچیرو دوست صمیمی منه
مویچیرو: نظر خودت چیه
ات: منم ازت خوشم میاد (با خجالت)
(سانمی هم با اصبانیت محل رو ترک میکنه)
میتسوری: زود باشید همو ببوسید؟(با داد و بیداد) ♡
ات: انگاری باید اوبانای تورو ببوسه تو خیلی شوق داری؟
اوبانای: نه من اینکارو نمیکنم
میتسوری: اوبانای جونم بیا بغلم
(اوبانای فرار میکنه)
مویچیرو: من باید برم یه جایی
ات: باش
(من در حال برگشتن بودم کی یکی محکم بغل ام کرد او کسی نبود جز سانمی)
سانمی: ات نمیذارم مال کس دیگه ای بشی
ات: چی میگی تو باخت(میخواستم حرفمو بزنم که محکم منو بوس... د)
(یجوری بوسید که لبم زخمی شد که دیدم یه نفر به مشت زد تو صورت سانمی دیدم مویچیرو هس)
مویچیرو: سانمی حق نداری ات رو لمس کنی
سانمی: ات لیاقتش بیشتر از ایناست
ات: ولم کن سانمی دخترای زیباتر از منم هستند
سانمی: باشه ولت میکنم ولی اگه مویچیرو ولت کرد من هیچکاره ام
مویچیرو : من هیچوقت اینکار رو نمیکنم
(سانمی رفت)
مویچیرو: حالت خوبه ات؟
ات: من خوبم بهتره برم
مویچیرو: امشب رو میشه پیشت بخوابم؟
ات: ماهنوز ازدواج نکردیم پس نمیشه
مویچیرو: لطفا
ات: باشه
(رفتم تو اتاق میخواستم بخوابم ولی مویچیرو محکم بغل ام کرد)
ات: مویچیرو چیکار میکنی؟
مویچیرو: بغلت میکنم عزیزم اشکالی داره؟
ات: نه نداره ولی جلوی بقیه منو عزیزم خطاب نکن
مویچیرو: باشه
ازپارت من خوشتون اومد ❤
ات: بعد از ظهر
سانمی: مویچیرو شروع کنیم (با پوز خند)
مویچیرو: باشه
ات: همدیگه رو نکشین
سانمی: باشه
(شروع کردن به مبارزه کردن و مویچیرو برنده شد)
مویچیرو: من برنده شدم آقای سانمی
سانمی: من زیر قولم نمیزنم
ات: خب مویچیرو دوست صمیمی منه
مویچیرو: نظر خودت چیه
ات: منم ازت خوشم میاد (با خجالت)
(سانمی هم با اصبانیت محل رو ترک میکنه)
میتسوری: زود باشید همو ببوسید؟(با داد و بیداد) ♡
ات: انگاری باید اوبانای تورو ببوسه تو خیلی شوق داری؟
اوبانای: نه من اینکارو نمیکنم
میتسوری: اوبانای جونم بیا بغلم
(اوبانای فرار میکنه)
مویچیرو: من باید برم یه جایی
ات: باش
(من در حال برگشتن بودم کی یکی محکم بغل ام کرد او کسی نبود جز سانمی)
سانمی: ات نمیذارم مال کس دیگه ای بشی
ات: چی میگی تو باخت(میخواستم حرفمو بزنم که محکم منو بوس... د)
(یجوری بوسید که لبم زخمی شد که دیدم یه نفر به مشت زد تو صورت سانمی دیدم مویچیرو هس)
مویچیرو: سانمی حق نداری ات رو لمس کنی
سانمی: ات لیاقتش بیشتر از ایناست
ات: ولم کن سانمی دخترای زیباتر از منم هستند
سانمی: باشه ولت میکنم ولی اگه مویچیرو ولت کرد من هیچکاره ام
مویچیرو : من هیچوقت اینکار رو نمیکنم
(سانمی رفت)
مویچیرو: حالت خوبه ات؟
ات: من خوبم بهتره برم
مویچیرو: امشب رو میشه پیشت بخوابم؟
ات: ماهنوز ازدواج نکردیم پس نمیشه
مویچیرو: لطفا
ات: باشه
(رفتم تو اتاق میخواستم بخوابم ولی مویچیرو محکم بغل ام کرد)
ات: مویچیرو چیکار میکنی؟
مویچیرو: بغلت میکنم عزیزم اشکالی داره؟
ات: نه نداره ولی جلوی بقیه منو عزیزم خطاب نکن
مویچیرو: باشه
ازپارت من خوشتون اومد ❤
۲.۴k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.