فیک : معلم سرسخت من
(پارت اول)
.....: هویییی بلند میشی یا آب یخ بیارم بریزم روت!!
هوفففف بازم این گراز وحشیه
ا.ت: ولم کن بزار کپه مرگمو بزارم
.....: اوکی
رفت بیرون و در و بست
اخیش
.........
ا.ت: اوه اوه چه پسر گلی بیا برسونمت
پسر: ایششش
ا.ت: اوه برا ما عشوه نیا بیا سوار شو تا نیومدم.......
خواستم بقیه حرفمو بگم که همه جام خیس شد و همه جام یخ کرد
چشمام رو باز کردم و جیغ بلندی از سر دادم
به وضعم نگاه کردم کل تختم و خودم و لباسام خیس بود و یکی هرهر کرکر داشت میخندید
به طرفم نگاه کردم
ا.ت: شوگااااااااااااااااا میکشمتتتتتتتتتتتت( جیغ و داد)
شوگا: گفتم که بلند نشی آب میریزم روت ( خندیدن) واییی قیافشووو
از تخت پایین پریدم و دنبالش دوییدم
ا.ت: گراز وحشی وحشی وحشیییییییی خیلی دوست دارم تگ تک موهاتو بکنم
شوگا: جیغغغ ماماننننننن دخترتو ببیننننن افتاده دنبال پسر عزیزتتتت
با جیغی کی مامان زد دوتامون سیغ وایسادیم
مامان: یه بار دیگه فقط یه بار دیگه اینجوری کنید دوتاتونو سیاه و کبود میکنم
وقتی مامان این حرف و زد هیچی نگفتیم میدونستیم که واقعا هم این کارو میکنه پس برای شوگا خط و نشون کشیدم و رفتم سمت اتاقم
لباسام رو در آوردم به سمت حموم رفتم
بیرون اومدم و لباسای مدرسم رو پوشیدم
آخ آخ یه بلایی سرت بیارم آقای مین یونگی که اون سرش ناپیدا
از اتاق زدم بیرون
که شوگا جلوم ظاهر شد
.....: هویییی بلند میشی یا آب یخ بیارم بریزم روت!!
هوفففف بازم این گراز وحشیه
ا.ت: ولم کن بزار کپه مرگمو بزارم
.....: اوکی
رفت بیرون و در و بست
اخیش
.........
ا.ت: اوه اوه چه پسر گلی بیا برسونمت
پسر: ایششش
ا.ت: اوه برا ما عشوه نیا بیا سوار شو تا نیومدم.......
خواستم بقیه حرفمو بگم که همه جام خیس شد و همه جام یخ کرد
چشمام رو باز کردم و جیغ بلندی از سر دادم
به وضعم نگاه کردم کل تختم و خودم و لباسام خیس بود و یکی هرهر کرکر داشت میخندید
به طرفم نگاه کردم
ا.ت: شوگااااااااااااااااا میکشمتتتتتتتتتتتت( جیغ و داد)
شوگا: گفتم که بلند نشی آب میریزم روت ( خندیدن) واییی قیافشووو
از تخت پایین پریدم و دنبالش دوییدم
ا.ت: گراز وحشی وحشی وحشیییییییی خیلی دوست دارم تگ تک موهاتو بکنم
شوگا: جیغغغ ماماننننننن دخترتو ببیننننن افتاده دنبال پسر عزیزتتتت
با جیغی کی مامان زد دوتامون سیغ وایسادیم
مامان: یه بار دیگه فقط یه بار دیگه اینجوری کنید دوتاتونو سیاه و کبود میکنم
وقتی مامان این حرف و زد هیچی نگفتیم میدونستیم که واقعا هم این کارو میکنه پس برای شوگا خط و نشون کشیدم و رفتم سمت اتاقم
لباسام رو در آوردم به سمت حموم رفتم
بیرون اومدم و لباسای مدرسم رو پوشیدم
آخ آخ یه بلایی سرت بیارم آقای مین یونگی که اون سرش ناپیدا
از اتاق زدم بیرون
که شوگا جلوم ظاهر شد
۶.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.