وقتی میخواد بره.......(متاسفانه از روی واقعیت)

ویو ات
امروز قرار بود شوگا بره سربازی آخه من چیکار کنم من بدونه اون نمیتونم اونم الان که یه نینی باهامه هعی بیخیال
صبح بیدار شدم دیدم شوگا خوابه بلند شدم رفتم صبحونه درست کردم داشتم میزو میچیدم که یهو یکی منو از پشت بغل کرد برگشتم سمتش
+یااا شوگا ترسیدم
_ایرادی نداره کیتینم
که روی لبم یه بوسه ی سطحی گذاشت
+(خنده)بسه
_اخخ کیوتتت
+بسه دیگه الان یکاری میکنی لپام سرخ بشه(دستاتو میزاری روی لپات)
_باشه حالا توعم
+بریم غذا بخوریم سرد شد
_باشه بریم
رفتیم صبحونه خوردیم و وقت رفتن شوگا شد
+حتمن باید بری؟(بغض)
_آره ببخشید که برای دوسال تنهات میزارم(لبخد غمگین)
+تنهات نه تنهامون من الان با خودم یه نینی دارم(لبخند)
_واقعاا(با ذوق)
+آره
_ازت ممنونم ات خیلییی دوست دارم
#اقای مین یونگی وقته رفته الان دیرتون میشه
_اومدم(لبشو کوتاه بوسیدم)قول بده مراقبه کوچولومون باشی
+باشه(بغلش کردم)توعم قول بده مراقبه خودت باشی
_حتما اوه بیب باید برم الان با زور میبرنم
+خودافیظ(کیوت)
_خدافظ کیتینم(لبخند)
شوگا رف منم رفتم خونه