پ27
پ27
جیمین. ولی من خجالت میکشم بقیه بهمن
یونگی. اگه الان نزاری بعدا درد بیشتری میکشی ها(پوزخند)
جیمین. ب.. با.. باشه
یونگی تا این حرف جیمین رو شنید
شروع به گذاشتن کیس مارک های وحشیانه ای کرد که باعث شده بود جیمین چشماش رو رو هم
فشار بده دیگه تحمل نکرد و ی ناله کوتا و اروم کرد یونگی که از این پیروزی خوشحال بود دوبار کیس مارک محکم تری گذاشت که ناله جیمین بیشتر و بلند تر شد یونگی روی زانوهاش وایساد و لباسش رو دراورد
و بعد لباس جیمین رو دراورد که متوجه شد جیمین خجالت کشیده و باصدای بم گفت:
یونگی. هه ببیبی من خجالت کشیده؟
جیمین.ن.. نه.. هه منو خجالت
یونگی. عههه اینطوره باشه
بعد این حرفش شلوار جیمین رو پایین کشید و شلوار خودش رو هم دراورد بعد دیکش رو کمی به سوراخ جیمین مالوند و ی دفعه وارد جیمین کرد که ناله جیمین رفت هوا و شروع به ساک زدن های وحشیانه ای کرد و جیمین بین ناله هاش گفت:
جیمین. یو.. اههههه امممم.. یونگی لط.. اههه.. لطفا اروم.. اههه اومم.. اروم تر
یونگی. بهم بگو ددی بگو دیگه تحمل ندارم بیب
جیمین. لطفا ارو.. اهههه.. اروم تر دد.. اههههههه امممم.. ددی
و بعد یونگی کمی اروم تر ساک زد
20مین بعد
هردو خسته و کوفته افتادن رو تخت بعد 5مین یونگی گفت:
یونگی.بیب پاشو بریم حموم
جیمین. درد مرض کوفت درد گرفت کیلی درد گرفت وحشی(گریه)
یونگی. ددی ناراحت میشه گریه میکنی ها بیا..(از رو تخت بلندش کرد)
بریم حموم
جیمین. اهم
یونمین رفتن حموم تو وان بودن که جیمین از گرمی اب توی بغل یونگی خوابید یونگی هم دور خودش و جیمین حوله پیچوند و از حموم رفتن بیرون یونگی رفت ی هودی و شلوار خونگی لش پوشید و برای جیمین از اتاق خود جیمین ی تیشرو ی شلوارک اورد و خیلی اروم تنش کرد بعد بلندش کرد و بردش توی اتاق خودش و گذاشتش روی تخت و پتو رو کشید روش و رفت توی اتاق خودش
ویو کوک
بفرمایید عزیزان اینم پارت27 کشتینم دیگه تا فردا بعدازظهر فعالیت نداریم🙂
جیمین. ولی من خجالت میکشم بقیه بهمن
یونگی. اگه الان نزاری بعدا درد بیشتری میکشی ها(پوزخند)
جیمین. ب.. با.. باشه
یونگی تا این حرف جیمین رو شنید
شروع به گذاشتن کیس مارک های وحشیانه ای کرد که باعث شده بود جیمین چشماش رو رو هم
فشار بده دیگه تحمل نکرد و ی ناله کوتا و اروم کرد یونگی که از این پیروزی خوشحال بود دوبار کیس مارک محکم تری گذاشت که ناله جیمین بیشتر و بلند تر شد یونگی روی زانوهاش وایساد و لباسش رو دراورد
و بعد لباس جیمین رو دراورد که متوجه شد جیمین خجالت کشیده و باصدای بم گفت:
یونگی. هه ببیبی من خجالت کشیده؟
جیمین.ن.. نه.. هه منو خجالت
یونگی. عههه اینطوره باشه
بعد این حرفش شلوار جیمین رو پایین کشید و شلوار خودش رو هم دراورد بعد دیکش رو کمی به سوراخ جیمین مالوند و ی دفعه وارد جیمین کرد که ناله جیمین رفت هوا و شروع به ساک زدن های وحشیانه ای کرد و جیمین بین ناله هاش گفت:
جیمین. یو.. اههههه امممم.. یونگی لط.. اههه.. لطفا اروم.. اههه اومم.. اروم تر
یونگی. بهم بگو ددی بگو دیگه تحمل ندارم بیب
جیمین. لطفا ارو.. اهههه.. اروم تر دد.. اههههههه امممم.. ددی
و بعد یونگی کمی اروم تر ساک زد
20مین بعد
هردو خسته و کوفته افتادن رو تخت بعد 5مین یونگی گفت:
یونگی.بیب پاشو بریم حموم
جیمین. درد مرض کوفت درد گرفت کیلی درد گرفت وحشی(گریه)
یونگی. ددی ناراحت میشه گریه میکنی ها بیا..(از رو تخت بلندش کرد)
بریم حموم
جیمین. اهم
یونمین رفتن حموم تو وان بودن که جیمین از گرمی اب توی بغل یونگی خوابید یونگی هم دور خودش و جیمین حوله پیچوند و از حموم رفتن بیرون یونگی رفت ی هودی و شلوار خونگی لش پوشید و برای جیمین از اتاق خود جیمین ی تیشرو ی شلوارک اورد و خیلی اروم تنش کرد بعد بلندش کرد و بردش توی اتاق خودش و گذاشتش روی تخت و پتو رو کشید روش و رفت توی اتاق خودش
ویو کوک
بفرمایید عزیزان اینم پارت27 کشتینم دیگه تا فردا بعدازظهر فعالیت نداریم🙂
۲۱.۵k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.