درگیرِ مافیاها
پارت ۴۱:
جانگ شین: خیلی دوست دارین بدونین از کجا آوردم؟
خب حالا که قراره همکاری کنیم اینا رو بهتون میگم
پدر من یکی از آدم کشای ایل سوک بود و برای اون کار میکرد؛ خونواده شما رو پدر من به دستور ایل سوک کشته
جونگکوک: ای عوضی حرومزاده میکشمت
از زبان تهیونگ:
جونگکوک عصبانی شد و رفت سمت جانگ شین و یقشو گرفت منم رفتم دستشو کشیدم و گفتم جونگکوک الان وقتش نیست ولش کن بعدشم جانگ شین به حرفاش ادامه داد در واقع اون لذت میبرد از آزار دادن ما دوتا :
ایل سوک نمیدونه من پسر آدمکششم حالا وقت انتقام ازش رسیده که زندگی پدر منو به فنا داد و بعدشم کشتش
تهیونگ: پس میخوای مارو طعمه کنی که انتقام بگیری و این انتقام برای تو دوتا برد حساب میشه
جانگ شین: خب درسته ولی تا وقتی که ا/ت رو ندیده بودم میخواستم انتقام پدرمو بگیرم ولی حالا این مدارکو فقط برای به دست آوردن ا/ت میخوام
از زبان جونگکوک:
تهیونگ وقتی حرفای جانگ شینو میشنید دستاشو مشت کرده بود و دندوناشو رو هم میکشید و گفت:
جانگ شین انقد تحریکم نکن نزار همینجا قبل از همه تورو دفن کنم
جونگکوک: جانگ شین انقد رو اعصاب ما راه نرو اگر مدارکو نمیخوای نشون بدی بگو که ما وقتمونو تلف نکنیم
جانگ شین با طعنه گفت: باشه خونسردیتونو حفظ کنین.
جانگ شین از تو کشوی میزش یه پاکت بیرون آورد و گذاشت جلوی ما؛ من برداشتم بازش کردم و منو تهیونگ با هم دیدیمشون یه سری عکس بود و یه USB که همونجا نگاه کردیم؛ لحضه کشته شدن خونواده تهیونگ و من توشون بود احساس کردم همون بچه چهار پنج ساله شدم که دوباره خونوادشو از دست داده بازم برام تازه شد بعد از دیدنشون جانگ شین گفت: اینا کپیه یه سری مدارک دیگم هست با اینا به راحتی میشه ایل سوکو و همدستاشو از بین برد ولی اینا رو وقتی بهتون میدم که شرطمو قبول کرده باشین
تهیونگ: باشه ولی منو جونگکوک وقت میخوایم چن روز باید فک کنیم راحت نیس میدونی که
جانگ شین : هرچقدر بخواین میتونین فک کنین ولی خودتون باید مراقب باشید که خیلی دیر نشه
جونگکوک: باشه خبرت میکنیم...
توی راه که برمیگشتیم دیدم تهیونگ خیلی تو فکره بهش گفتم:چرا انقد نگرانی؟نقشه ای که کشیدیم خیلی خوبه که
تهیونگ: آره خوبه ولی انتظار نداشته باش که ریلکس باشم برای اینکه جانگ شین شک نکنه تظاهر میکنیم که داریم به پیشنهادش فکر میکنیم ولی خیلی نگران ا/ت هستم میتونه تحمل کنه؟ اون به روی خودش نمیاره و میخوادخودشو قوی جلوه بده ولی من که میدونم چقدر از درون عذاب میکشه آخه چطوری اونو طعمه کنم؟
جونگکوک: چاره ای نیست تهیونگ
تهیونگ: وقتی مجبورش کردم باهام ازدواج کنه هم همینو بهش گفتم
جونگکوک:درستش میکنیم قول میدم...
شرط :۵۰ لایک بچه هاااا زیاد نظر بدین و لایکم کنین دوستون دارم😇😇😇
جانگ شین: خیلی دوست دارین بدونین از کجا آوردم؟
خب حالا که قراره همکاری کنیم اینا رو بهتون میگم
پدر من یکی از آدم کشای ایل سوک بود و برای اون کار میکرد؛ خونواده شما رو پدر من به دستور ایل سوک کشته
جونگکوک: ای عوضی حرومزاده میکشمت
از زبان تهیونگ:
جونگکوک عصبانی شد و رفت سمت جانگ شین و یقشو گرفت منم رفتم دستشو کشیدم و گفتم جونگکوک الان وقتش نیست ولش کن بعدشم جانگ شین به حرفاش ادامه داد در واقع اون لذت میبرد از آزار دادن ما دوتا :
ایل سوک نمیدونه من پسر آدمکششم حالا وقت انتقام ازش رسیده که زندگی پدر منو به فنا داد و بعدشم کشتش
تهیونگ: پس میخوای مارو طعمه کنی که انتقام بگیری و این انتقام برای تو دوتا برد حساب میشه
جانگ شین: خب درسته ولی تا وقتی که ا/ت رو ندیده بودم میخواستم انتقام پدرمو بگیرم ولی حالا این مدارکو فقط برای به دست آوردن ا/ت میخوام
از زبان جونگکوک:
تهیونگ وقتی حرفای جانگ شینو میشنید دستاشو مشت کرده بود و دندوناشو رو هم میکشید و گفت:
جانگ شین انقد تحریکم نکن نزار همینجا قبل از همه تورو دفن کنم
جونگکوک: جانگ شین انقد رو اعصاب ما راه نرو اگر مدارکو نمیخوای نشون بدی بگو که ما وقتمونو تلف نکنیم
جانگ شین با طعنه گفت: باشه خونسردیتونو حفظ کنین.
جانگ شین از تو کشوی میزش یه پاکت بیرون آورد و گذاشت جلوی ما؛ من برداشتم بازش کردم و منو تهیونگ با هم دیدیمشون یه سری عکس بود و یه USB که همونجا نگاه کردیم؛ لحضه کشته شدن خونواده تهیونگ و من توشون بود احساس کردم همون بچه چهار پنج ساله شدم که دوباره خونوادشو از دست داده بازم برام تازه شد بعد از دیدنشون جانگ شین گفت: اینا کپیه یه سری مدارک دیگم هست با اینا به راحتی میشه ایل سوکو و همدستاشو از بین برد ولی اینا رو وقتی بهتون میدم که شرطمو قبول کرده باشین
تهیونگ: باشه ولی منو جونگکوک وقت میخوایم چن روز باید فک کنیم راحت نیس میدونی که
جانگ شین : هرچقدر بخواین میتونین فک کنین ولی خودتون باید مراقب باشید که خیلی دیر نشه
جونگکوک: باشه خبرت میکنیم...
توی راه که برمیگشتیم دیدم تهیونگ خیلی تو فکره بهش گفتم:چرا انقد نگرانی؟نقشه ای که کشیدیم خیلی خوبه که
تهیونگ: آره خوبه ولی انتظار نداشته باش که ریلکس باشم برای اینکه جانگ شین شک نکنه تظاهر میکنیم که داریم به پیشنهادش فکر میکنیم ولی خیلی نگران ا/ت هستم میتونه تحمل کنه؟ اون به روی خودش نمیاره و میخوادخودشو قوی جلوه بده ولی من که میدونم چقدر از درون عذاب میکشه آخه چطوری اونو طعمه کنم؟
جونگکوک: چاره ای نیست تهیونگ
تهیونگ: وقتی مجبورش کردم باهام ازدواج کنه هم همینو بهش گفتم
جونگکوک:درستش میکنیم قول میدم...
شرط :۵۰ لایک بچه هاااا زیاد نظر بدین و لایکم کنین دوستون دارم😇😇😇
۲۳.۷k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.