فیک من بخاطر تو میمیرم: پارت بیست
داشت میرفت دوباره بغلش کردمو لپشو بوسیدم اونم سرمو بوسید عادتمونه بعد از اینکه رفت اروم رفتم سمت کوک که داشت نگاهم میکرد..رفتم تو اب و اروم اروم سمتش قدم برمیداشتم..بالاخره بهش رسیدم.
میا:امممم..کوک..امممم...من..خب
یهو یکی از رفیقای کوک پرید وسط حرفم
رفیقش:اوففف عجب دافی کوک کجا پیداش کردی
میا:یا عین ادم حرف بزن کجا پیداش کردی چیه مگه من لباسم؟
رفیقش:اوههه باشه بابا
دوباره برگشتم سمت کوک که همونطوری داشت نگاهم میکرد.
کوک:داشتی میگفتی
خیلی صنحه ی ترسناکی بود..من..خشکم زده بود اخه مگه تهیونگ الاغ نگفت کوک عصبانیه جایی نمیره
کوک:میشنوم
محکم بغلش کردم که خنده ی مرموزی کرد..من بغلش کردم که نخاد منو عین اون دفه بفاک بده
کوک:اینطوری نمیتونی مخمو بزنی..
وقتی رفیقاش یکم دور شدن از بغلش در اومدمو تو چشاش نگا کردم
میا:جونگ کوک غلط کردم،گوه خوردم، فقط اومده بودم یوجینو ببینم.
چرا انقد ازش میترسم؟احساساتمو درک نمیکنم
کوک:با اجازه ی کی؟
زیر لب هفت جد و اباد تهیونگو فحش میدادم.
کوک از اب بیرون رفت و رو یه صندلی نشست کنارش یه صندلی دیگه بود و من رفتم اونجا کنارش رفتم که یه دختره اومد جلوم و بهم گفت
دختره:دختر خانم پاشو میخام پیش عشقم بشینم دلش برام تنگ شد.
جانننن عشقمممم؟بیا برو تو کوچهه باباااااا،صب کن ببینم الان من واسه کوک غیرتی شدممممم..نه بابا
دختره که اینو گفت خاستم حرصشو در بیارم پاشدم اون نشست رو صندلی منم نشستم رو پای کوک..دقیقا باسنمو رو دیکش گذاشتم که از کارم خندش گرفت..نه بابا..جونگ کوک نمردیمو خنده ی تورو هم دیدیم.
دختره که حسابی اتیشی شده بود برا اینکه حرصمو دربیاره شرو کرد زر زر کردن.
دختره:عشقم این دختره کیه؟اها راستی برا عروسی یه لباس انتخاب کردم نظرت چیه؟
کوک:این دختره کیه؟همممم(حرفشو تکرار کرد)میا چی بگم بهش؟
میا: بگو کسیه که خوشش نمیاد این بیریخت اینجا باشه
بازم کوک خندش گرفت...الان من بخاطر اون حسودی کردم؟؟؟
میا:کوک قضیه ی عروسی چیه
کوک:نمیدونم..لارا قضیه ی عروسی چیه؟میخای ازدواج کنی؟
پس اسم دختره لاراس..لارا با عصبانیت رفت
میا:عه کجا رفت هنوز حرصشو در نیاوردم.
کوک:حالا رفت برو بشین سرجات
میا:نچ..نمیرم..راحتم
کوک:هممممممم.. چیزی شده که اینجوری رفتار میکنی؟؟
میا:نه..جیمین و یونا کجا رفتن
کوک :نمیدونم.
به سینه های کوک تکیه دادمو دستاشو گرفتمو دور کمرم حلقه کردم.. انگار بدش نمیومد..
کوک:میدونی داری چیکار میکنی؟
میا:دارم میخرمت
کوک:منو از خودم میخری؟
میا:نمیشه؟
کوک:نمیشه..میخای از زیر تنبیه در بری اما نمیتونی
میا:مهم نیس
کوک:پس..
نزاشتم حرفشو کامل کنه و به سمت خودش نشستم ینی خودمو برگردوندم سمتش ولی هنوز رو پاش بودم و باسنم رو دیکش بود..یکم اذیت شدم چون خیلی بزرگ بود داشتم جابه جا میشدم که نفهمیدم چه گوهی میخورم.. یه دفه دوزاریم افتاد و سرجام موندم
کوک:ادامه بده..
میا:من..من..منظو..منظوری نداشتم..
گند زدمم در حد لالیگاااااا.صورتش روبه روی صورتم بود و تو چشاش نگا میکردم..خمار بود..فک کنم ریدم..تو همین لحظه که داشتم خودمو فحش بارون میکردم جیمین اومدد..فرشته ی نجاتم اومددد..از اول میدونستم جیمین جونم فرق دارهههههه
جیمین:اوووو چیکار میکنین؟؟؟
خاستم از پای کوک بلند شم ولی نزاشتو با دستاش دور کمرمو گرفتو گذاشت همونجایی که بودم..یه نگاهی به جیمین کرد
جیمین:اره..اینجا جای من نیس دیگه..خوش بگذره
میا:جمننننن
جیمین یه خنده ی شیطانی کردو در رفت..از اولشم میدونستم همشون یه گوهنننننننن.. باید زمان بخرم یه اتفاقی بیفته.محکم تو همون حالت فاکی بغلش کردم..میخاست حرف بزنه ولی بازم نزاشتمو دستامو بردم جلو دهنش و بازم بغلش کردم...احمقققق میا احمققق این چه کارییی تو داری بیشتر تحریکششش میکنییییی..ینی دوباره خاک و فاک باهمممممم.
میا:..امممم..اها..خب جونگ کوک من دیگه بهت زحمت نمیدم باید برم خدافزززززززززز
بازم گرفتتم و نزاشت بلند شم.
کوک:میدونی که به خاستم میرسم..نمیدونی؟
میا:الان برات یه دونه جور میکنم..اصن ده تا فقط ولم کن
کوک:نخیر همون که از اول میخاستم
میا:یدونه باکره برات پیدا میکنم..وایسا..نکنه..نکنه روم کراشی؟
(از قصد اینو گفتم چون اون خیلی مغروره و هیچ وقت غرورشو زیرپا نمیزاره)
کوک:کی من؟روتو؟عمرا
میا:خیلی خوشحال شدم زحمتو کم میکنم..
میا:امممم..کوک..امممم...من..خب
یهو یکی از رفیقای کوک پرید وسط حرفم
رفیقش:اوففف عجب دافی کوک کجا پیداش کردی
میا:یا عین ادم حرف بزن کجا پیداش کردی چیه مگه من لباسم؟
رفیقش:اوههه باشه بابا
دوباره برگشتم سمت کوک که همونطوری داشت نگاهم میکرد.
کوک:داشتی میگفتی
خیلی صنحه ی ترسناکی بود..من..خشکم زده بود اخه مگه تهیونگ الاغ نگفت کوک عصبانیه جایی نمیره
کوک:میشنوم
محکم بغلش کردم که خنده ی مرموزی کرد..من بغلش کردم که نخاد منو عین اون دفه بفاک بده
کوک:اینطوری نمیتونی مخمو بزنی..
وقتی رفیقاش یکم دور شدن از بغلش در اومدمو تو چشاش نگا کردم
میا:جونگ کوک غلط کردم،گوه خوردم، فقط اومده بودم یوجینو ببینم.
چرا انقد ازش میترسم؟احساساتمو درک نمیکنم
کوک:با اجازه ی کی؟
زیر لب هفت جد و اباد تهیونگو فحش میدادم.
کوک از اب بیرون رفت و رو یه صندلی نشست کنارش یه صندلی دیگه بود و من رفتم اونجا کنارش رفتم که یه دختره اومد جلوم و بهم گفت
دختره:دختر خانم پاشو میخام پیش عشقم بشینم دلش برام تنگ شد.
جانننن عشقمممم؟بیا برو تو کوچهه باباااااا،صب کن ببینم الان من واسه کوک غیرتی شدممممم..نه بابا
دختره که اینو گفت خاستم حرصشو در بیارم پاشدم اون نشست رو صندلی منم نشستم رو پای کوک..دقیقا باسنمو رو دیکش گذاشتم که از کارم خندش گرفت..نه بابا..جونگ کوک نمردیمو خنده ی تورو هم دیدیم.
دختره که حسابی اتیشی شده بود برا اینکه حرصمو دربیاره شرو کرد زر زر کردن.
دختره:عشقم این دختره کیه؟اها راستی برا عروسی یه لباس انتخاب کردم نظرت چیه؟
کوک:این دختره کیه؟همممم(حرفشو تکرار کرد)میا چی بگم بهش؟
میا: بگو کسیه که خوشش نمیاد این بیریخت اینجا باشه
بازم کوک خندش گرفت...الان من بخاطر اون حسودی کردم؟؟؟
میا:کوک قضیه ی عروسی چیه
کوک:نمیدونم..لارا قضیه ی عروسی چیه؟میخای ازدواج کنی؟
پس اسم دختره لاراس..لارا با عصبانیت رفت
میا:عه کجا رفت هنوز حرصشو در نیاوردم.
کوک:حالا رفت برو بشین سرجات
میا:نچ..نمیرم..راحتم
کوک:هممممممم.. چیزی شده که اینجوری رفتار میکنی؟؟
میا:نه..جیمین و یونا کجا رفتن
کوک :نمیدونم.
به سینه های کوک تکیه دادمو دستاشو گرفتمو دور کمرم حلقه کردم.. انگار بدش نمیومد..
کوک:میدونی داری چیکار میکنی؟
میا:دارم میخرمت
کوک:منو از خودم میخری؟
میا:نمیشه؟
کوک:نمیشه..میخای از زیر تنبیه در بری اما نمیتونی
میا:مهم نیس
کوک:پس..
نزاشتم حرفشو کامل کنه و به سمت خودش نشستم ینی خودمو برگردوندم سمتش ولی هنوز رو پاش بودم و باسنم رو دیکش بود..یکم اذیت شدم چون خیلی بزرگ بود داشتم جابه جا میشدم که نفهمیدم چه گوهی میخورم.. یه دفه دوزاریم افتاد و سرجام موندم
کوک:ادامه بده..
میا:من..من..منظو..منظوری نداشتم..
گند زدمم در حد لالیگاااااا.صورتش روبه روی صورتم بود و تو چشاش نگا میکردم..خمار بود..فک کنم ریدم..تو همین لحظه که داشتم خودمو فحش بارون میکردم جیمین اومدد..فرشته ی نجاتم اومددد..از اول میدونستم جیمین جونم فرق دارهههههه
جیمین:اوووو چیکار میکنین؟؟؟
خاستم از پای کوک بلند شم ولی نزاشتو با دستاش دور کمرمو گرفتو گذاشت همونجایی که بودم..یه نگاهی به جیمین کرد
جیمین:اره..اینجا جای من نیس دیگه..خوش بگذره
میا:جمننننن
جیمین یه خنده ی شیطانی کردو در رفت..از اولشم میدونستم همشون یه گوهنننننننن.. باید زمان بخرم یه اتفاقی بیفته.محکم تو همون حالت فاکی بغلش کردم..میخاست حرف بزنه ولی بازم نزاشتمو دستامو بردم جلو دهنش و بازم بغلش کردم...احمقققق میا احمققق این چه کارییی تو داری بیشتر تحریکششش میکنییییی..ینی دوباره خاک و فاک باهمممممم.
میا:..امممم..اها..خب جونگ کوک من دیگه بهت زحمت نمیدم باید برم خدافزززززززززز
بازم گرفتتم و نزاشت بلند شم.
کوک:میدونی که به خاستم میرسم..نمیدونی؟
میا:الان برات یه دونه جور میکنم..اصن ده تا فقط ولم کن
کوک:نخیر همون که از اول میخاستم
میا:یدونه باکره برات پیدا میکنم..وایسا..نکنه..نکنه روم کراشی؟
(از قصد اینو گفتم چون اون خیلی مغروره و هیچ وقت غرورشو زیرپا نمیزاره)
کوک:کی من؟روتو؟عمرا
میا:خیلی خوشحال شدم زحمتو کم میکنم..
۲۶.۸k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.