بازی عشق 🧠🫀
Part 14
جیمین : واو چه خانم زیبایی ( نیشخند)
ات : ممنون ( لبخند الکی)
کوک : تو ذهنش اه اه پسره ی چندش
پدر کوک و فیلیکس در حال صحبت هستن
جیمین : همش ب ات نگا میکنه
ات : تو ذهنش ) این چرا اینجوریه همش به من نگا میکنه ولی خیلی جذابههه خداا عهه دختر هیز نشو دیگه
کوک : این چشه چرا همش به ات نگا میکنه دلم میخواد اون دوتا چش هاشو از جا در بیارم که دیگه به ات من نگاه نکن
جیمین : تو ذهنش) دختر خیلی کیوتی اون باید برا من باشه نه کس دیگه ای
فیلیکس : وااا شما دوتا چرا انقد ساکتین مث اینکه از بچگی باهم دوستین حرفی چیزی باهم ندارین
جیمین : نه من که ندارم
کوک : منم ندارم
پدر کوک : شما از بچگی باهم نمی ساختین 😂
فیلیکس : خب دیگه این امضا هارو هم انجام بدین تموم درسته ات ؟؟
ات: بله همین مونده البته اگه دیگه شرطی ندارین که بذارین
پدر کوک: من که نه
فیلیکس : منم که نه
ات : خب اینجا هارو امضا بزنید
امضا میزنن
ات: خب دیگه تموم شد
پدر کوک : خب دیگه ما میریم خدافس
فیلکس : خدافس
جیمین : راستی ما امشب ی مهمونی داریم امشب شما هم دعوتیت یادتون نره بیاد
فیلیکس : اوو اره یادم رفت که بگم ادرس هم عمارت خودمونه
پدر کوک: اوو حتماً میایم
جیمین : ات توهم بیا لطفاً
ات : ممنون
فیلیکس: اره دخترم توهم بیا
ات: ممنون چشم
کوک : تو ذهنش ) پسره ی هیز عوضی
جیمین : شمارتو بگو تا برات آدرس رو بفرستم ...
جیمین : واو چه خانم زیبایی ( نیشخند)
ات : ممنون ( لبخند الکی)
کوک : تو ذهنش اه اه پسره ی چندش
پدر کوک و فیلیکس در حال صحبت هستن
جیمین : همش ب ات نگا میکنه
ات : تو ذهنش ) این چرا اینجوریه همش به من نگا میکنه ولی خیلی جذابههه خداا عهه دختر هیز نشو دیگه
کوک : این چشه چرا همش به ات نگا میکنه دلم میخواد اون دوتا چش هاشو از جا در بیارم که دیگه به ات من نگاه نکن
جیمین : تو ذهنش) دختر خیلی کیوتی اون باید برا من باشه نه کس دیگه ای
فیلیکس : وااا شما دوتا چرا انقد ساکتین مث اینکه از بچگی باهم دوستین حرفی چیزی باهم ندارین
جیمین : نه من که ندارم
کوک : منم ندارم
پدر کوک : شما از بچگی باهم نمی ساختین 😂
فیلیکس : خب دیگه این امضا هارو هم انجام بدین تموم درسته ات ؟؟
ات: بله همین مونده البته اگه دیگه شرطی ندارین که بذارین
پدر کوک: من که نه
فیلیکس : منم که نه
ات : خب اینجا هارو امضا بزنید
امضا میزنن
ات: خب دیگه تموم شد
پدر کوک : خب دیگه ما میریم خدافس
فیلکس : خدافس
جیمین : راستی ما امشب ی مهمونی داریم امشب شما هم دعوتیت یادتون نره بیاد
فیلیکس : اوو اره یادم رفت که بگم ادرس هم عمارت خودمونه
پدر کوک: اوو حتماً میایم
جیمین : ات توهم بیا لطفاً
ات : ممنون
فیلیکس: اره دخترم توهم بیا
ات: ممنون چشم
کوک : تو ذهنش ) پسره ی هیز عوضی
جیمین : شمارتو بگو تا برات آدرس رو بفرستم ...
۶.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.