دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۹۲
arslwn
ارسلان: دقیقا همینجا بود که با ممد اشنا شدم
ممد: ارع
تو حالت بد بود
ارسلان : چقد زمان زود گذش
ممد : ارع
محراب : دیگ دیانا رو دوس نداری
ارسلان : چرا از قبلم بیشتر دوسش دارم
اما خو اونم انتخابش رو کرد
دیگ ناراحتی نداره
از اولشم سطح منو دیانا یکی نبود
اون تو به خانواده پولدار من چی
محراب : تو هم بابات پولداره
ارسلان: اون بابای من نیسش
ممد : دیگ این ماجرا ادامه پیدا نکنه
محراب : ممد بخایم نخایم ارسلان و دیانا همو میبینن
بعد من مطمئنم دیانا ارسلان رو دوس دارع
بخاطر یه اجبار با پیمانه
ممد : چه اجباری
محراب: به احتمال زیاد نیکا میدونه
ممد : فک کن بگه
محراب : نمیگه ولی باید یکاری کنیم بگه
ارسلان : بچه ها میشه ول کنید
محراب : ارسلان اینطوری باشه که زندگی دیانا هم خراب میشه
ارسلان : خودش عقل دارع که نزاره زندگیش خراب شه
محراب : ارسلان....
ارسلان : نمیخام دیگ چیزی بشنوم
محراب : همتون لجبازید
ممد : بجا این حرفا برو یچیزی بخر
محراب : اوکی
ممد : حالا که محراب نیسش
هم تو دیانا رو دوس داری
هم دیانا تو رو دوس داره
ارسلان : از کجا معلوم دوسم داشته باشه
ممد : مطمئنم
ارسلان : خو الان میگی من چیکار کنم
ممد : چند روز دیگ تولد دیاناعه سوپرایزش کن
ارسلان : اگ اون موقع با پیمان باشه چی
ممد : من بهش گفتم وقتی میای پیش ما پیمان نباید بیاد اونم گف باش
اگ پیمان رو دوس داش مف اصن دیگ پیش شما ها نمیام و بهش بر میخورد
ارسلان : خب اکه رد کنه چی
ممد : ینی پیمان رو دوس داره
اگه که قبول کنه عالی میشع
ارسلان : اوکی
محراب اومد سه تا هایپ دستش بود
محراب : بیا
ارسلان : مرسی
ادامه دارد....
پارت ۹۲
arslwn
ارسلان: دقیقا همینجا بود که با ممد اشنا شدم
ممد: ارع
تو حالت بد بود
ارسلان : چقد زمان زود گذش
ممد : ارع
محراب : دیگ دیانا رو دوس نداری
ارسلان : چرا از قبلم بیشتر دوسش دارم
اما خو اونم انتخابش رو کرد
دیگ ناراحتی نداره
از اولشم سطح منو دیانا یکی نبود
اون تو به خانواده پولدار من چی
محراب : تو هم بابات پولداره
ارسلان: اون بابای من نیسش
ممد : دیگ این ماجرا ادامه پیدا نکنه
محراب : ممد بخایم نخایم ارسلان و دیانا همو میبینن
بعد من مطمئنم دیانا ارسلان رو دوس دارع
بخاطر یه اجبار با پیمانه
ممد : چه اجباری
محراب: به احتمال زیاد نیکا میدونه
ممد : فک کن بگه
محراب : نمیگه ولی باید یکاری کنیم بگه
ارسلان : بچه ها میشه ول کنید
محراب : ارسلان اینطوری باشه که زندگی دیانا هم خراب میشه
ارسلان : خودش عقل دارع که نزاره زندگیش خراب شه
محراب : ارسلان....
ارسلان : نمیخام دیگ چیزی بشنوم
محراب : همتون لجبازید
ممد : بجا این حرفا برو یچیزی بخر
محراب : اوکی
ممد : حالا که محراب نیسش
هم تو دیانا رو دوس داری
هم دیانا تو رو دوس داره
ارسلان : از کجا معلوم دوسم داشته باشه
ممد : مطمئنم
ارسلان : خو الان میگی من چیکار کنم
ممد : چند روز دیگ تولد دیاناعه سوپرایزش کن
ارسلان : اگ اون موقع با پیمان باشه چی
ممد : من بهش گفتم وقتی میای پیش ما پیمان نباید بیاد اونم گف باش
اگ پیمان رو دوس داش مف اصن دیگ پیش شما ها نمیام و بهش بر میخورد
ارسلان : خب اکه رد کنه چی
ممد : ینی پیمان رو دوس داره
اگه که قبول کنه عالی میشع
ارسلان : اوکی
محراب اومد سه تا هایپ دستش بود
محراب : بیا
ارسلان : مرسی
ادامه دارد....
۵۳۵
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.