فیک خانه وحشت
پارت۱۲
از لیا خدافظی کردم و اومدم خونه همش فشش میدادم اخه چطور میتونه بدون اینکه ب من بگه ی پسر انتخاب کرده ایشش دخترهه خر ساعت هنوز ۲ ظهر بود ساعت ۷ قرار بود برم تالار برا همین یکم خابیدمم ...
ویو جیمین*
ساعت ۶ بود کم کم داشتم حاضر میشدم که در اتاقم باز شد میدونستم کیه همون دخترعه نچسب
جنی: سلام عزیزم آماده ایی که بریم؟
جیمین: چی؟ مگ قرارعه تو هم بیایی؟
جنی: اره عشقم پدر بزرگت گفت باهات بیام نا سلامتی نامزدتم نه؟
جیمین: هه نامزد
رفتیم و سوار ماشین شدیم و ب سمت تالار حرکت کردیم یکم لباس جنی باز بود و خودشو ب من میمالید بهش اهمنیت نمیدادم اصلا رسیدیم و پیاده شدیمم...
ویو ا.ت
از خاب پاشدم دیدم واییی دیر کردم سریع رفتم حموم و اومدم زود زود لباس پوشیدم و یکم آرایش کردم و موهام رو دم اسبی بستم دیگ وقت نبود ب موهام حالت بدمم رفتم و سوار ماشینم شدم و سمت تالا رفتم و رسیدم اونجا ی لحظه ی فرد آشنایی ب چشمم خورد که...
از لیا خدافظی کردم و اومدم خونه همش فشش میدادم اخه چطور میتونه بدون اینکه ب من بگه ی پسر انتخاب کرده ایشش دخترهه خر ساعت هنوز ۲ ظهر بود ساعت ۷ قرار بود برم تالار برا همین یکم خابیدمم ...
ویو جیمین*
ساعت ۶ بود کم کم داشتم حاضر میشدم که در اتاقم باز شد میدونستم کیه همون دخترعه نچسب
جنی: سلام عزیزم آماده ایی که بریم؟
جیمین: چی؟ مگ قرارعه تو هم بیایی؟
جنی: اره عشقم پدر بزرگت گفت باهات بیام نا سلامتی نامزدتم نه؟
جیمین: هه نامزد
رفتیم و سوار ماشین شدیم و ب سمت تالار حرکت کردیم یکم لباس جنی باز بود و خودشو ب من میمالید بهش اهمنیت نمیدادم اصلا رسیدیم و پیاده شدیمم...
ویو ا.ت
از خاب پاشدم دیدم واییی دیر کردم سریع رفتم حموم و اومدم زود زود لباس پوشیدم و یکم آرایش کردم و موهام رو دم اسبی بستم دیگ وقت نبود ب موهام حالت بدمم رفتم و سوار ماشینم شدم و سمت تالا رفتم و رسیدم اونجا ی لحظه ی فرد آشنایی ب چشمم خورد که...
۲۵.۱k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.