وقتی مریض میشی(پارت 1)
★ویو ته★
ات چند روزه که مریضه و من خیلی نگرانشم و حتی حاضر نیست بریم دکتر
نزدیکای ظهره زنگ زدم از حین هیونگ دستور سوپ گرفتم و شروع کردم درست کردنش
بلاخره بعداز کلی بدبختی درست کردم وااای ات چطوری هرروز غذا درست میکنه من یروز نمیتونم😐
سوپ رو ریختم توی کاسه و یه لیوان آب پرتقال رو همراه چندتا قرص سرماخوردگی بردم توی اتاق پیش ات
ات مثل یه ببر کوچولو آرو و ناز خوابیده بود رفتم پیشش
ات:-/ته:+
+بیبی بیدار شو تایگرم*خیلی آروم
-............
دیدم ات بیدار نمیشه پس آروم دستمو گذاشتم روی شونش و آروم تکونش دادم
+تایگرم پاشو یچیزی بخور
-چیشده ته؟*خوابالو و بی حال با صدای گرفته*
+تایگرم پاشو برات سوپ درست کردم
-نمیخوام اشتها ندارم
*ته تاتامایک میشه*
+تایگرم فقط یه قاشق
*ات جان گول تاتامایک کیوت ته رو میخوره*
-باشه باشه فقط یه قاشق
*میخوره
+بیبی
-چیشده؟
+نمیشه بیای بریم دکتر؟
-ته من از آمپول میترسم خودتم میدونی که فوبیاشو دارم
+ات تو بیا بریم من نمیزارم بهت آمپول بزنه
-نمیخوام
+باشه پس تو بگیر بخواب
خوب از اونجایی که خودش نمیاد پس من مجبورم وقتی خوابه ببرمش پس رفتم بیرون و منتظر شدم بخوابه، ات معمولا خوابش خیلی سنگینه و به همین راحتی بیدار نمیشه اما من بازم احتیاط میکنم
رفتم یه سری لباس بیرون براش آوردم و با نهایت احتیاط بهش پوشوندم و ماموریت با موفقیت انجام شد و ات بیدار نشد
بعدش رفتم خودم لباسم رو پوشیدم و ات رو برای.د استایل بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشین و خودمم نشستم و شروع کردم به حرکت
خیابونا خیلی شلوغ بود و با اینکه 30 مین بود تو خیابون بودیم اما هنوزم نصف راه رو هم نرفته بودیم
تو همین فکرا بودم که ات یدفعه بیدار شد
_________________________________________
میخواستم تک پارتی بشه ولی فک کنم به 3 هم میرسه😑
#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #بنگتن #بی_تی_اس #فیک #وانشات #یونگی #شوگا #کیم_سوک_جین #کیم_نامجون #رپ_مانستر
#جیهوپ #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئونجونگکوک #نفر_بعدی_درکار_نیست #نفر_بعدی_هیتر_ها_هستند
ات چند روزه که مریضه و من خیلی نگرانشم و حتی حاضر نیست بریم دکتر
نزدیکای ظهره زنگ زدم از حین هیونگ دستور سوپ گرفتم و شروع کردم درست کردنش
بلاخره بعداز کلی بدبختی درست کردم وااای ات چطوری هرروز غذا درست میکنه من یروز نمیتونم😐
سوپ رو ریختم توی کاسه و یه لیوان آب پرتقال رو همراه چندتا قرص سرماخوردگی بردم توی اتاق پیش ات
ات مثل یه ببر کوچولو آرو و ناز خوابیده بود رفتم پیشش
ات:-/ته:+
+بیبی بیدار شو تایگرم*خیلی آروم
-............
دیدم ات بیدار نمیشه پس آروم دستمو گذاشتم روی شونش و آروم تکونش دادم
+تایگرم پاشو یچیزی بخور
-چیشده ته؟*خوابالو و بی حال با صدای گرفته*
+تایگرم پاشو برات سوپ درست کردم
-نمیخوام اشتها ندارم
*ته تاتامایک میشه*
+تایگرم فقط یه قاشق
*ات جان گول تاتامایک کیوت ته رو میخوره*
-باشه باشه فقط یه قاشق
*میخوره
+بیبی
-چیشده؟
+نمیشه بیای بریم دکتر؟
-ته من از آمپول میترسم خودتم میدونی که فوبیاشو دارم
+ات تو بیا بریم من نمیزارم بهت آمپول بزنه
-نمیخوام
+باشه پس تو بگیر بخواب
خوب از اونجایی که خودش نمیاد پس من مجبورم وقتی خوابه ببرمش پس رفتم بیرون و منتظر شدم بخوابه، ات معمولا خوابش خیلی سنگینه و به همین راحتی بیدار نمیشه اما من بازم احتیاط میکنم
رفتم یه سری لباس بیرون براش آوردم و با نهایت احتیاط بهش پوشوندم و ماموریت با موفقیت انجام شد و ات بیدار نشد
بعدش رفتم خودم لباسم رو پوشیدم و ات رو برای.د استایل بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشین و خودمم نشستم و شروع کردم به حرکت
خیابونا خیلی شلوغ بود و با اینکه 30 مین بود تو خیابون بودیم اما هنوزم نصف راه رو هم نرفته بودیم
تو همین فکرا بودم که ات یدفعه بیدار شد
_________________________________________
میخواستم تک پارتی بشه ولی فک کنم به 3 هم میرسه😑
#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #بنگتن #بی_تی_اس #فیک #وانشات #یونگی #شوگا #کیم_سوک_جین #کیم_نامجون #رپ_مانستر
#جیهوپ #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئونجونگکوک #نفر_بعدی_درکار_نیست #نفر_بعدی_هیتر_ها_هستند
۱۵.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.