زندگی مستقل
زندگی مستقل
پارت۱۴._خب میدونییی اون موقع ک من اینجارو خریده بودم درخال ساختت بود میدونی...(دروغ)
+اها
رفتین خونش خونش واقعا بزرگ بود رفتین تو یه اتاق انتخاب کردی ولی اون اتاق قشنگ دیوار به دیوار اتاق کوک بود رفتی ولی لباس نداشتی بارون میبارید و رعدو برق میزد و به کوک پیام دادن ک برقا بخاطر بارون شدید قراره تا چند ساعت قطع شه
_ا.ت برقا چند ساعت قطع میشه نترسی
+ن بابا من نمیترسم من میرم تو اتاقم مراقب..
_چرا میری تو ک اجاره رو دادی پس این خونه مال توعه هرکار میخوای بکن نیاز نیس معذب شی
یکم فکر کردی و دیدی درسته و رفتی همراهش شام پختین و خوردین کوک تلوزیون روشن کردو توعم همراهش دیدی
+تو خساه نمیشی ک همینجوری وانمود کنی عاشق یکی هستی یا مثلا وانمود کنی یکیو فراری دادی؟
_متظورت تو موزیک ویدیو هاست؟
+ارع
_خب چرا سخته ولی عادت میکنی میخپای یکم رو صدات کار کنیم؟
+ننن ننن نمیخوام(ناراحت)
_باشع ولی چرا مگ صدات خیلی بده
+ن ولی...
_چیزی شده؟
+اخه من یدوره هایی میخوندم و تو نوجوونی خیلی صدام خوب بود ولی بخاطر صدام...
_بخاطر صدات چی؟
+من بخاطر صدام کاری کردم ک گوشای پدرم...
یهو برقا رفت و چون تو رفته بودی تو خاطرات سخت گذشته رفای تو بغل کوک
کوک روش پتو بود و تورو گرفت تو بغلش فهمید بخاطر. اون خاطرات ترسیدی واسه همین بهت فشار نیوورد و تو چون تو بغلش حس خوبی داشتی کلتو تو بغلش فرو بردی کوک محکم تر بغلت کرد پتو رو روت کشید و تو تقریبا پاهات دور کنرش بود و داش خوابتون میبرد ک هی رعدو برق میزد تو مترسیدی و بیشتر به گردن کوک نزدیک میشدی شب دیر وقت بود نزدیکای ساعتای ۳ ک باز بیدار شدی کوک بنظر خواب میومد و تو گردن کوک خیلی رو مخش بودو واسه همین گردنشو میمکیدی که کوک دردش اومدو دستاش ک روی رانت بودو بیشتر فشار دادو یه ناله کرد و تورو به پشت مبل تکیه دادو ......(اسمات)
پارت۱۴._خب میدونییی اون موقع ک من اینجارو خریده بودم درخال ساختت بود میدونی...(دروغ)
+اها
رفتین خونش خونش واقعا بزرگ بود رفتین تو یه اتاق انتخاب کردی ولی اون اتاق قشنگ دیوار به دیوار اتاق کوک بود رفتی ولی لباس نداشتی بارون میبارید و رعدو برق میزد و به کوک پیام دادن ک برقا بخاطر بارون شدید قراره تا چند ساعت قطع شه
_ا.ت برقا چند ساعت قطع میشه نترسی
+ن بابا من نمیترسم من میرم تو اتاقم مراقب..
_چرا میری تو ک اجاره رو دادی پس این خونه مال توعه هرکار میخوای بکن نیاز نیس معذب شی
یکم فکر کردی و دیدی درسته و رفتی همراهش شام پختین و خوردین کوک تلوزیون روشن کردو توعم همراهش دیدی
+تو خساه نمیشی ک همینجوری وانمود کنی عاشق یکی هستی یا مثلا وانمود کنی یکیو فراری دادی؟
_متظورت تو موزیک ویدیو هاست؟
+ارع
_خب چرا سخته ولی عادت میکنی میخپای یکم رو صدات کار کنیم؟
+ننن ننن نمیخوام(ناراحت)
_باشع ولی چرا مگ صدات خیلی بده
+ن ولی...
_چیزی شده؟
+اخه من یدوره هایی میخوندم و تو نوجوونی خیلی صدام خوب بود ولی بخاطر صدام...
_بخاطر صدات چی؟
+من بخاطر صدام کاری کردم ک گوشای پدرم...
یهو برقا رفت و چون تو رفته بودی تو خاطرات سخت گذشته رفای تو بغل کوک
کوک روش پتو بود و تورو گرفت تو بغلش فهمید بخاطر. اون خاطرات ترسیدی واسه همین بهت فشار نیوورد و تو چون تو بغلش حس خوبی داشتی کلتو تو بغلش فرو بردی کوک محکم تر بغلت کرد پتو رو روت کشید و تو تقریبا پاهات دور کنرش بود و داش خوابتون میبرد ک هی رعدو برق میزد تو مترسیدی و بیشتر به گردن کوک نزدیک میشدی شب دیر وقت بود نزدیکای ساعتای ۳ ک باز بیدار شدی کوک بنظر خواب میومد و تو گردن کوک خیلی رو مخش بودو واسه همین گردنشو میمکیدی که کوک دردش اومدو دستاش ک روی رانت بودو بیشتر فشار دادو یه ناله کرد و تورو به پشت مبل تکیه دادو ......(اسمات)
۴.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.