نقاب دار مشکی
ʙʟᴀᴄᴋ ᴍᴀꜱᴋᴇᴅ
(ꜱᴇᴄᴏɴᴅ ᴄʜᴀᴘᴛᴇʀ)
(ᴘᴀʀᴛ ²⁴)
( بچه ها نقشه رو دیگه خودتون میدونید چیه پس نیازی نیست دوباره توضیح بدم......)
ساعت 8 شب:
ات ویو
1 ساعت دیگه که قرار بود ماموریت شروع بشه خیلی استرس داشتم ولی چون اعضا و بقیه کنارم بودن این ارومم میکنه....... من هم چند روز پیش نتونستم تحمل کنم و رفتم همه چیو به جنی و رزی و جیسو گفتم بلکه کمک کنن یکم و بهشون اعتماد کردم...... اونا هم اطلاعات زیاد خاصی ندادن..... گفتن که رئیسشون لی مین هو از 9 شب میره بار برای خوشگذرانی تا ساعت 12.....لیسا هم ساعت 9 معمولا یه نفر میاره خونش تا باهاش اهم اهم کنه...... بادیگارد ها هم که خودت گفتی دوربین اونجارو هک کردید پس نیازی نیست بگم ولی تو عمارت بادیگاردی نیستش و فقط بیرون از عمارت بادیگارد هست که این کارمون رو راحت تر کرد(منظورم اینه که انگار عمارت طوریه که وقتی از بیرون نگاه میکنی و وارد میشی یه حیاط بزرگ پر از ادم هست.....بعد روبه روی اون یه در هست که از اون در بری تو دوباره به یه حیاط بزرگ میرسی که پر از ادمه که امیلیا و تهیونگ به اون دسترسی ندارن پس برای همینه که قراره اول سوجین و وارد بشن تا سوجین با تیر بار همرو بزنه و بعد اون یونگی و ات وارد عمارت اصلی میشن که توی خونه کسی نیست جز لیسا و چند تا خدمتکار اینو یادم رفت بهتون بگم 🤍)......فقط نباید کسی چیزی بفهمه از این کار من...... الان همگی تو همون عمارت مخفی بودیم و داشتیم کم کم اماده میشدیم....
رفتم حموم دوش 20 مینی گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم و دم اسبی بستم و یه میکاپ ساده مشکی کردم و لباسایی که اعضا بهمون دادن رو پوشیدم...... ( عکس لباس همرو میزارم)
جیهوپ همه ی وسایل لازم رو بهمون داده بود و من همرو گذاشتم تو شلوارم چون شلوار جا های مخصوصی داشت برای تجهیزات..... از اتاق رفتم بیرون و همه اماده بودن و ساعت 8 و 50 دقیقه بود....... 3 تا ماشین قرار بود بریم..... یکی از ماشین ها یونگی که چند نفر از اعضا و بادیگارد توش بود..... و یکی از ماشین ها من راننده و دخترا و چند نفر از اعضا توش بود...... سومین ماشین هم که کلا بادیگارد بود...... همگی سوار شدیم و به سمت عمارت لیسا رفتیم...... وقتی رسیدیم طبق نقشه هر کدوم رفتیم سر جاهای خودمون نامجون از دوربین ها چک کرد و فهمید که لی مین هو خونه نیست و به بقیه خبر داد چون قرار بود اونم بکشیم ولی نبود..... ولی اعضا گفتن مهم نیست مهم لیسا عه..... نامجون دوباره چک کرد و دید که لیسا داره تو اتاقش با یه نفر اهم اهم میکنه و دوباره به بقیه خبر داد...... هر کدوم اسلحه های مخصوص داشتیم.....
ادامه اش تو کامنتا
(ꜱᴇᴄᴏɴᴅ ᴄʜᴀᴘᴛᴇʀ)
(ᴘᴀʀᴛ ²⁴)
( بچه ها نقشه رو دیگه خودتون میدونید چیه پس نیازی نیست دوباره توضیح بدم......)
ساعت 8 شب:
ات ویو
1 ساعت دیگه که قرار بود ماموریت شروع بشه خیلی استرس داشتم ولی چون اعضا و بقیه کنارم بودن این ارومم میکنه....... من هم چند روز پیش نتونستم تحمل کنم و رفتم همه چیو به جنی و رزی و جیسو گفتم بلکه کمک کنن یکم و بهشون اعتماد کردم...... اونا هم اطلاعات زیاد خاصی ندادن..... گفتن که رئیسشون لی مین هو از 9 شب میره بار برای خوشگذرانی تا ساعت 12.....لیسا هم ساعت 9 معمولا یه نفر میاره خونش تا باهاش اهم اهم کنه...... بادیگارد ها هم که خودت گفتی دوربین اونجارو هک کردید پس نیازی نیست بگم ولی تو عمارت بادیگاردی نیستش و فقط بیرون از عمارت بادیگارد هست که این کارمون رو راحت تر کرد(منظورم اینه که انگار عمارت طوریه که وقتی از بیرون نگاه میکنی و وارد میشی یه حیاط بزرگ پر از ادم هست.....بعد روبه روی اون یه در هست که از اون در بری تو دوباره به یه حیاط بزرگ میرسی که پر از ادمه که امیلیا و تهیونگ به اون دسترسی ندارن پس برای همینه که قراره اول سوجین و وارد بشن تا سوجین با تیر بار همرو بزنه و بعد اون یونگی و ات وارد عمارت اصلی میشن که توی خونه کسی نیست جز لیسا و چند تا خدمتکار اینو یادم رفت بهتون بگم 🤍)......فقط نباید کسی چیزی بفهمه از این کار من...... الان همگی تو همون عمارت مخفی بودیم و داشتیم کم کم اماده میشدیم....
رفتم حموم دوش 20 مینی گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم و دم اسبی بستم و یه میکاپ ساده مشکی کردم و لباسایی که اعضا بهمون دادن رو پوشیدم...... ( عکس لباس همرو میزارم)
جیهوپ همه ی وسایل لازم رو بهمون داده بود و من همرو گذاشتم تو شلوارم چون شلوار جا های مخصوصی داشت برای تجهیزات..... از اتاق رفتم بیرون و همه اماده بودن و ساعت 8 و 50 دقیقه بود....... 3 تا ماشین قرار بود بریم..... یکی از ماشین ها یونگی که چند نفر از اعضا و بادیگارد توش بود..... و یکی از ماشین ها من راننده و دخترا و چند نفر از اعضا توش بود...... سومین ماشین هم که کلا بادیگارد بود...... همگی سوار شدیم و به سمت عمارت لیسا رفتیم...... وقتی رسیدیم طبق نقشه هر کدوم رفتیم سر جاهای خودمون نامجون از دوربین ها چک کرد و فهمید که لی مین هو خونه نیست و به بقیه خبر داد چون قرار بود اونم بکشیم ولی نبود..... ولی اعضا گفتن مهم نیست مهم لیسا عه..... نامجون دوباره چک کرد و دید که لیسا داره تو اتاقش با یه نفر اهم اهم میکنه و دوباره به بقیه خبر داد...... هر کدوم اسلحه های مخصوص داشتیم.....
ادامه اش تو کامنتا
۶.۰k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.