تیزر red room
)خیلی دیر شده ولی امیدوارم لذت ببرین)
در قلب شهر، جایی که نورهای نئون مانند ستارههای در حال مرگ سوسو میزنند، عمارتی است که در تاریکی پوشیده شده است - قلعهای از اسرار و گناهان که متعلق به مخوفترین خانواده مافیایی است. در داخل دیوارهای مجلل آن، یک بازی هولناک قدرت و خیانت در جریان است.
وقتی ساعت به نیمه شب می رسد، هوا غلیظ از تنش است. جونگ کوک، چهره ای سایه دار و مسلح به تفنگی درخشان، در راهروهای بزرگ می چرخد و چشمانش با جذابیتی خطرناک برق می زند. زمزمههای شهرت بیرحمانهاش از سنگ مرمر منعکس میشود، زیرا او در میان شبکهای از فریب حرکت میکند که تهدید میکند او را کاملاً نابود میکند.
اما امشب، این فقط تجارت نیست. یک برخورد غیرمنتظره در انتظار است. او از میان سایه ها بیرون می آید - دختری با موهای سیاه زاغی که مانند ابریشم آبشاری می کند و نگاه نافذش با اسرار خودش آغشته شده است. دنیاهایشان که توسط سرنوشت و خطر به هم کشیده شده اند، در رقصی سرگیجه آور از آرزو و انتظار با هم برخورد می کنند.
در بیرون، یک لامبورگینی مشکی براق در بیکار است، موتور آن مانند یک درنده در انتظار ضربه زدن است. نوید فرار است، اما شب هنوز به پایان نرسیده است. با عمیق تر شدن تاریکی، مرزهای بین اعتماد و خیانت محو می شود و هر انتخابی می تواند کشنده باشد.
آیا جونگ کوک از او در برابر تهدیدات پنهان در عمارت محافظت می کند یا در یک بازی مرگبار که هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست، تبدیل به یک پیاده می شود؟ در دنیایی که پر از خیانت و خونریزی است، بقا هزینه دارد و برخی از رازها بهتر است دفن شوند.
**به سایه ها خوش آمدید... جایی که عشق و خطر در هم تنیده شده اند و هر ضربان قلب ممکن است آخرین تپش شما باشد.**
در قلب شهر، جایی که نورهای نئون مانند ستارههای در حال مرگ سوسو میزنند، عمارتی است که در تاریکی پوشیده شده است - قلعهای از اسرار و گناهان که متعلق به مخوفترین خانواده مافیایی است. در داخل دیوارهای مجلل آن، یک بازی هولناک قدرت و خیانت در جریان است.
وقتی ساعت به نیمه شب می رسد، هوا غلیظ از تنش است. جونگ کوک، چهره ای سایه دار و مسلح به تفنگی درخشان، در راهروهای بزرگ می چرخد و چشمانش با جذابیتی خطرناک برق می زند. زمزمههای شهرت بیرحمانهاش از سنگ مرمر منعکس میشود، زیرا او در میان شبکهای از فریب حرکت میکند که تهدید میکند او را کاملاً نابود میکند.
اما امشب، این فقط تجارت نیست. یک برخورد غیرمنتظره در انتظار است. او از میان سایه ها بیرون می آید - دختری با موهای سیاه زاغی که مانند ابریشم آبشاری می کند و نگاه نافذش با اسرار خودش آغشته شده است. دنیاهایشان که توسط سرنوشت و خطر به هم کشیده شده اند، در رقصی سرگیجه آور از آرزو و انتظار با هم برخورد می کنند.
در بیرون، یک لامبورگینی مشکی براق در بیکار است، موتور آن مانند یک درنده در انتظار ضربه زدن است. نوید فرار است، اما شب هنوز به پایان نرسیده است. با عمیق تر شدن تاریکی، مرزهای بین اعتماد و خیانت محو می شود و هر انتخابی می تواند کشنده باشد.
آیا جونگ کوک از او در برابر تهدیدات پنهان در عمارت محافظت می کند یا در یک بازی مرگبار که هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست، تبدیل به یک پیاده می شود؟ در دنیایی که پر از خیانت و خونریزی است، بقا هزینه دارد و برخی از رازها بهتر است دفن شوند.
**به سایه ها خوش آمدید... جایی که عشق و خطر در هم تنیده شده اند و هر ضربان قلب ممکن است آخرین تپش شما باشد.**
۳.۰k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.