part⁴
part⁴
کوک:ببریدش پشت بوم(خمار و با پوزخند)
همه اعضا ا.ت رو بردن پشت بوم و به خاطر اینکه پاهاشو تکون نده از پاهاش و دستاش گرفتن
کوک:خوب حالا ببینم چی پشت ایت ماسک قایم کرد
ا.ت:نه نمیتونی اینکارو کنی(با ترس)
کوک:شاید خیلی زشتی اینقدر میترسی ماسکتو در بیارم(پوزخند)
کوک ماسک ا.ت رو در اورد
کوک ویو
باورم نمیشد همون دختری که تو مرکز خرید دیدم ا.ت بود همونی که دلم میخواست براش بمیرم من توی مرکز خرید عاشقش شده بودم ولی معلومه اون از من متنفره
کوک:بچه ها میشه یه دیقه مارو تنها بزارید(رو به همه)
اعضا:باشه
رفتن
کوک:میدونستی خیلی خوشگلی
کوک هی میرفت سمت ا.ت ا.تم میرف عقب که خورد به دیوارو کوک دوتا دستاشو گذاشت کنار ا.ت و میخواست بوسش کنه ولی ا.ت تقلا میکرد که کوک عصبی شد ودستای ا.ت رو گرفت بالا سرش وشروع کرد به بوسیدنش بی وقفه و خیلی وحشیانه مک میزدا.ت ویو
اون منو بوس کردکسی که ازم متنفر بود الان داره منو میبوسه نه نه نه من ازش بدم میاد یه فکری پاهام که ازاده
ا.ت یه دونه زد به جای حساس کوک بعد در رفت
کوک:اهههههههههه شیبال ا.ت شیباللللللللل
ا.ت سریع از اونجا دور شد ورفت پیش یونا
یونا:تو ا.تی ا.ت تو اینقدر خوشگل بودی پ..پس چرا ماسک میزدی
ا.ت ویو
یعنی من ماسک ندارم که یه دفه همه دانش اموزا دور منو یونا حلقه زدن
دانش اموز1:یاااااا چقدر خوشگله
2:مثل فرشته ها میمونه
ا.ت سریع دوید سمت کلاسش تا یه ماسک از کیفش برداره
ا.ت:ا.ت تو حواست کجاست اخه چرا ماسکتو بر نداشتیا.ت ماسکشو برداشت رفت پیش یونا
یونا:اوووووو من نمیدونستم همچین دوست خوضگلی دارم(با خوشحالی)
ا.ت:یونا ولم کن(ناراحت)
کوک اومد
کوک:توکه قیافت مشخص شد پس چرا دوباره ماسک زدی(پوزخند)
ا.ت:ببنددهنتو(داد عصبی)
ا.ت رفت
یونا:ایییی دختره خل و چل
کوک ویو
من تورو عاشق خودم میکنم ا.ت فقط صبر کن
کوک:ببریدش پشت بوم(خمار و با پوزخند)
همه اعضا ا.ت رو بردن پشت بوم و به خاطر اینکه پاهاشو تکون نده از پاهاش و دستاش گرفتن
کوک:خوب حالا ببینم چی پشت ایت ماسک قایم کرد
ا.ت:نه نمیتونی اینکارو کنی(با ترس)
کوک:شاید خیلی زشتی اینقدر میترسی ماسکتو در بیارم(پوزخند)
کوک ماسک ا.ت رو در اورد
کوک ویو
باورم نمیشد همون دختری که تو مرکز خرید دیدم ا.ت بود همونی که دلم میخواست براش بمیرم من توی مرکز خرید عاشقش شده بودم ولی معلومه اون از من متنفره
کوک:بچه ها میشه یه دیقه مارو تنها بزارید(رو به همه)
اعضا:باشه
رفتن
کوک:میدونستی خیلی خوشگلی
کوک هی میرفت سمت ا.ت ا.تم میرف عقب که خورد به دیوارو کوک دوتا دستاشو گذاشت کنار ا.ت و میخواست بوسش کنه ولی ا.ت تقلا میکرد که کوک عصبی شد ودستای ا.ت رو گرفت بالا سرش وشروع کرد به بوسیدنش بی وقفه و خیلی وحشیانه مک میزدا.ت ویو
اون منو بوس کردکسی که ازم متنفر بود الان داره منو میبوسه نه نه نه من ازش بدم میاد یه فکری پاهام که ازاده
ا.ت یه دونه زد به جای حساس کوک بعد در رفت
کوک:اهههههههههه شیبال ا.ت شیباللللللللل
ا.ت سریع از اونجا دور شد ورفت پیش یونا
یونا:تو ا.تی ا.ت تو اینقدر خوشگل بودی پ..پس چرا ماسک میزدی
ا.ت ویو
یعنی من ماسک ندارم که یه دفه همه دانش اموزا دور منو یونا حلقه زدن
دانش اموز1:یاااااا چقدر خوشگله
2:مثل فرشته ها میمونه
ا.ت سریع دوید سمت کلاسش تا یه ماسک از کیفش برداره
ا.ت:ا.ت تو حواست کجاست اخه چرا ماسکتو بر نداشتیا.ت ماسکشو برداشت رفت پیش یونا
یونا:اوووووو من نمیدونستم همچین دوست خوضگلی دارم(با خوشحالی)
ا.ت:یونا ولم کن(ناراحت)
کوک اومد
کوک:توکه قیافت مشخص شد پس چرا دوباره ماسک زدی(پوزخند)
ا.ت:ببنددهنتو(داد عصبی)
ا.ت رفت
یونا:ایییی دختره خل و چل
کوک ویو
من تورو عاشق خودم میکنم ا.ت فقط صبر کن
۲۲۳
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.